ـ متغیر
همان مفهوم است مشروط بر آنكه مقادیری را به خود بگیرد.پس وقتی ما به مفهوم، بار ارزشی، مقدارییا عددی میدهیم و آن را برای سنجش آماده میكنیم، در واقع آن را به متغیر تبدیل میكنیم.متغیر، ویژگیها یا صفتهای موردها هستند كه سنجیده یا ثبت میشوند.برای نمونه، اگر موردها افراد باشند، متغیر میتواند جنسیت، سن، قد، وزن، احساس قدرت، توانایی در ریاضیات، هوش خلاقیت و نظایر اینها باشد. در این میان، بعضی از متغیر مثل سن، آشكارا قابل تشخیص است.
متغیر میتواند از لحاظ مقدار تغییر كند و معمولاً چیزی است كه میتواند ارزشهای عددی متفاوتی را بپذیرد و ظرفیت تغییرپذیری(واریانس)داشته باشد. متغیر، ایده اصلی در یك تحقیق است كه میتواند تغییر كند و ارزشهای مختلف را بپذیرد.
1. انواع متغیرها
متغیر یك مفهوم است كه بیش از دو یا چند ارزش یا عدد به آن اختصاص داده میشود. ویژگیهایی را كه پژوهشگر مشاهده یا اندازهگیری میكند، متغیر نامیده میشود. فیزیك مفهوم است، نه متغیر، اما وزن میز یك متغیر است.
انواع متغیر بر اساس نقش
الف) متغیر مستقل: متغیری كه از طریق آن، متغیر وابسته، تبیین و پیشبینی میشود. به این متغیر، متغیر محرك یا درونداد گفته میشود. متغیری كه به وسیله پژوهشگر، اندازهگیری و دستكارییا انتخاب میشود تا تأثیر و رابطه آن با متغیر دیگر، اندازهگیری شود.
ب) متغیر وابسته: متغیری است كه مشاهده یا اندازهگیری میشود تا تأثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص شود. متغیر وابسته بر عكس متغیر مستقل، در اختیار محقق نیست و او نمیتواند در آن تصرف یا دستكاری به عمل آورد.
م. مستقل
م. وابسته
مثال: روش تدریسدر پیشرفت تحصیلی مؤثر است.
فرضيه 1 م. مستقل: تشويق م. وابسته: ميزان يادگيري
2. تأثیر تشویق در افزایش یادگیری دخترها بیش از پسرهاست.
فرضیه 2. دخترانی كه در رشتههای علمی تحصیل میكنند،موفقتر از دخترانی هستند كه در این رشتهها تحصیل نمیكنند.
م. مستقل
متغیر وابسته: جسور بودن، استقلال، میزان نیاز به پیشرفت، همرنگ جماعت شدن.
ج) متغیر كمی و كیفی: متغیر كمیبه متغیریگفته میشود كه از نظر كمیت تغییر میكند و اختلاف مقادیر آن را میتوان با استفاده از عدد، ثبت و آنها را با هم جمع كرد، مثل قد، وزن، سن، نمرههاییك آزمون.
متغیر كیفیبه متغیریگفته میشود كه اختلاف و تغییرات بین میزانهای مختلف آن كیفی است و برای ثبت آن ممكن است از روشهای دیگری غیر از به كار بردن عدد استفاده شود. اینگونه متغیرها را نمیتوان جمع و تفریق كرد و برای آنها مبدأ اندازهگیری وجود ندارد، مثل رنگ مو، رنگ چشم و جنس.
د) متغیرهای گسسته و پیوسته: متغیر گسسته: میتواند اعداد یا ارزشهایی را كه مشخصكننده یك وجه متمایز و معین یك مقیاس هستند، به خود اختصاص دهد. برایمثال، جنس،یك متغیر گسسته است. یك شخص، زن است یا مرد. اختصاص هر نوع ارزش دیگری بین این دو نوع ارزش، امكانپذیر نیست. تعداد بازیكنان یك تیم ورزشی متغیر گسسته است و نمیتواند 5/2 یا 5/9 نفر باشد.
متغیر پیوسته: متغیری است كه بین دو واحد آن هر نقطه یا ارزشی را میتوان انتخاب كرد. مثلاً وزن یك متغیر پیوسته است و میتواند بین صفر تا بینهایت باشد.نمره تحصیلی بین 1 تا 20 در نوسان است.
ه) متغیرهای دو ارزشی و چند ارزشی: متغیر دو ارزشی به متغیریگفته میشود كه به آن فقط دو ارزش یا دو عدد نسبت داده میشود، مانند جنس كه دارای دو ارزش زن و مرد است و برای ثبت آن میتوان از اعداد صفر و یك یا عدد دیگری استفاده كرد. مرگ و حیات یا شهر و روستا، از دیگر انواع متغیرهای دو ارزشی است.
متغیرهای چند ارزشی: متغیری است كه بیش از دو عدد یا ارزش به آن اختصاص داده میشود، مانند سطح تحصیلی و هوش كه دارای درجات مختلف هستند و برای هر یك میتوان عدد یا ارزش معینی اختصاص داد.
ز) متغیرهای مزاحم و اطلاعاتی: 1. متغیرهای مزاحم: متغیرهایی كه پژوهشگر به طور مستقیم به پیدا كردن اثر آنها علاقهمند نیست و تلاش میكند تأثیر آنها را ثابت نگه دارد یا آنها را با استفاده از طرحهای پژوهشی مناسب حذف كند، مزاحم نامیده میشود. اینگونه متغیرها را میتوان به پارازیتهای رادیویی تشبیه كرد.
2.متغیرهای اطلاعاتی: متغیرهایی كه پژوهشگر درصدد یافتن تأثیر آنهاست و به طور مستقیم مورد مطالعه یا بررسی قرار میگیرند، متغیرهای اطلاعاتی میگویند.
3. متغیرهای فعال و خصیصهای: به متغیرهایی كه دستكاری میشوند، متغیرهای فعال و به متغیرهایی كه اندازهگیری میشوند و غیر قابل دستكاری است، متغیرهای خصیصهای گفته میشود.
4. متغیر تعدیلگر: متغیری كه دارای تأثیری قوی بر رابطه بین متغیر مستقل و وابسته دارد.
متغير وابسته
متغير مستقل
ـ سطح تحصیلات كاركنان در سازمانهای با مدیریت زنان كمتر از سازمانهایی است كه با مدیریت مردان، میزان بهرهوری را پیشبینی میكند.
متغیر تعدیلگر: جنسیت مدیران
متغير مستقل
متغير وابسته
تخصص در برابر فاقد تخصص
ـ میزان خلاقیتمدیران متخصصدر رشته مدیریت بستگی به نوع
نظام آموزشی متمركز یا غیر متمركزدارد.
متغير تعديلگر
متغير وابسته
ـ كارآیی سازمانی مدیران بستگی به سبك مدیریت و سالهایتجربه كاری
ی) متغیر مداخلهگر: استنتاج از نحوه تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته را مورد نظر قرار میدهد. تأثیر متغیر مداخلهگر را نه میتوان كنترل كرد و نه به طور مستقیم و مستقل از سایر متغیرها مشاهده كرد. متغیر مداخلهگر معمولاً بر اعتبار درونی و بیرونی تحقیق اثر میگذارد. (بازرگان،1385، ص76، 45)
كارآیی مدیرانی كه وظایف خود را بر پایه مقررات انجام میدهند، بیش از كارآیی مدیرانی است كه توجه كمتری به مقررات دارند.
متغیر مستقل: مدیرانی كه برابر وظایف، كار و آنانی كه كار نمیكنند.
متغیر وابسته: كارآیی
تنوع نيروي كار
متغير مستقل
همافرايي خلاق
متغير مداخلهگر
اثربخشي سازماني
متغير وابسته
تجارب مديريتي
متغير تعديلگر
متغیر مداخلهگر: شخصیت مدیران
ك) متغیر كنترل: اثر برخی متغیرها را كنترل یا خنثی میكنیم (بازرگان،1385، 76، ص44) آثار متغیرهای كنترل از بین میرود، اما آثار متغیر تعدیلگر بررسیمیشود.
ارتقای زمانی با بلوغ سازمانی در زنان رابطه مستقیم دارد، برعكس مردان. (متغیر كنترل = سن) (جنسیت متغیر تعدیلگراست)
متغیرهایی هستند كه در طول بررسی تغییر نمیكنند، چون پژوهشگر به تأثیر آن متغیرها علاقهایندارد. این متغیرها ثابت نگه داشته میشوند تا كمترین تأثیر را بر نتیجه بگذارند. بین مصرف بستنیو شنا با دما ارتباط وجود دارد.اگر دما را كنترل كنیم، تعداد غرقشدهها با خوردن بستنیارتباط نمییابد.
2. ارتباط بین متغیرها
پژوهشگر باید متغیرهای مورد نظر در پژوهش را عملیاتی سازد تا بتواند آنها را مطالعه كند و مفهومی سازد تا بتواند حاصل پژوهش را تعمیم دهد. برایمفید بودن تعریف عملیاتی، باید آن را بر تئوریهای معتبر بنا كرد تا پژوهشگر بتواند از اصطلاحات مستقل، وابسته، تعدیلگر، مداخلهگر و كنترل استفاده كند.
متغيرهای مستقل
متغيرهای تعديلگر
متغيرهای كنترل
متغيرهاي مداخلهگر
متغيرهای وابسته
متغیر مستقل، متغیری فعال است كه آزمایشگر سعی میكند با دستكاری در آن، اثرش را در متغیر دیگر،یعنی وابسته ملاحظه كند.
متغیر مستقل، تعدیلگر و كنترل نشاندهنده علتها یا دروندادهاست.از میان این سه متغیر فقط درباره متغیر مستقل و تعدیلگر، مطالعه و متغیرهای كنترل، حذف یا خنثی میشود.
متغیرهای وابسته نشاندهنده معلولها یا بروندادهاست و متغیر مداخلهگر سازهها یا مفاهیم مجریاست كه همواره بین علتها و معلولهایی كه به گونهای عملیاتی بیان میشود، مداخله میكند. (هومن،1373، ص133 ـ 132)
طبقهبندی نوع دوم برای متغیرها
متغیر فعال:پژوهشگر در آن دخل و تصرف میكند و آن را به هر مقدار كه میخواهد، تغییر میدهد. (ساده،1375، ص58)
متغیر خصیصهای: پژوهشگر قادر به تغییر دلخواه آن نیست. (همان، ص58)
طبقهبندی سوم برای متغیرها
كیفی: اختلاف آن كیفی است و برای ثبت آن از غیر عدد استفاده میكنیم. (دلاور،1376، ص41)
متغیر كمی: برای اندازهگیری آنها میتوان اعداد را به وضعیت آزمودنی بر طبق قاعدهای معین منتسب كرد كه بر دو نوع كمی پیوسته و كمی گسسته تقسیم میشود.
طبقهبندی نوع چهارم
متغیر پیوسته: قادر به قبول مجموعهای از ارزشهای منظم كم تا زیاد در یك دامنه با فاصله معینی است مانند بهره هوشی. (ساده،1375، ص59)
متغیر گسسته: ردهای/ طبقهای:مقوله از لحاظ یك صفت به یك رده دو یا چندتایی تقسیم میشود مانند زن ـ مرد.
طبقهبندی نوع پنجم
متغیر: دو ارزشی فقط دو ارزش یا دو عدد: زن یا مرد
متغیر: چند ارزشی بیش از دو ارزش مانند:سطح تحصیلی كه دارای سطوح مختلف است.
یازدهم ـ پیشینهشناسی
هدف كلی از تدوین پیشینه آن است كه مشخص كند چه آثاریبه وسیله چه كسانی و با چه هدفهایی و با چه روشهایی به انجام رسیده و چه زمینههایی برای پژوهش بیشتر وجود دارد. برای دستیابی به این هدف باید به موارد زیر توجه كنیم:
1. شناسایی آثار مطرح و كلیدینویسندگان و پژوهشگران معتبر در موضوع مورد نظر؛
2. شناسایی نظریهها، فرضیهها و مباحث اساسیدر زمینه موضوع پژوهش و دریافت تحولات نظری و كاربردی در حوزه مربوطه؛
3. جامعیت و كفایت منابع مورد بررسی؛
4. اطمینانبخشی به دیگران كه كارش جدیدو در ادامه كار دیگران و نه مثل آنان به انجام میرسد؛
5. شناسایی متغیرهای گوناگون در انجام پژوهش كه در سنجش كمییا كیفی نقش دارند؛
6. شناسایی زمینه خالی تحقیق برای انجام پژوهش به وسیله وی(مشخص كردن چشمانداز پژوهش در دست انجام)؛
7. توانایی پژوهشگر در شناخت اولیه و سپس تفسیر صائب از نتایج تحقیق خود؛
8. مشخص كردن ارتباط این پژوهش با پژوهشهای دیگر از نظر پشتیبانی و مقایسه آن با پژوهشهای دیگر و چگونگی دستیابی به رهآورد یا تولید جدید. (پریرخ و فتاحی،1384، ص20)
1. جایگاه پیشینهشناسی در فرآیند پژوهش
هر فعالیت پژوهشی فرآیند چند مرحلهای دارد كه باید به انجام برسد. شناسایی و درك نیاز، شناسایی منابع عمده اطلاعات و چگونگی دستیابی به آنها در همین چرخه قرار میگیرد كه اندیشمندان آنها را در هفت گام تعریف كردهاند كه عبارتند از:
گام نخست (یافتن زمینه و موضوع مناسب برای تحقیق) ßگام دوم (مطالعه و مرور پیشینه نظری و پژوهشی) ßگام سوم (تدوین پرسشها یا فرضیههای پژوهش) ßگام چهارم (تعیین روش تحقیق، ابزار گردآوری دادهها و آزمونهای آماری) ßگام پنجم (اجرای پژوهش و گردآوری دادهها) ßگام ششم (تجزیه و تحلیل دادهها و ارائه یافتهها) ßگام هفتم (بحث و نتیجهگیری و تدوین گزارش پژوهش)