1. زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخيل و ترسو و طمعكار بايستى جداً خوددارى كند؛ چرا كه بخل
و ترس و حرص از سوءظن به خدا سرچشمه مىگيرد؛
2. هرگز نبايد انسانهاى نيكوكار و بدكار در نزد زمامدار يكسان باشند؛ زيرا كه اين عمل موجب مىشود
نيكوكار در كار نيك خود بىرغبت، و بدكار در كار بد خود تشويق شود؛
3. هيچ زمامدار اسلامى نبايد سنتهاى معقولى را كه موجب هماهنگى مردم جامعه مىباشد و صاحب
نظرانبا صلاحيت جامعه اسلامى نيز به آنها عمل مىكنند، بشكند. همچنين زمامدار، هرگز نبايد سنتى
را كه سنتهاى خوب مردم را از بين مىبرد، مقرر سازد؛
4. از جمله وظايفى دايمى زمامدار اسلامى نظارت كامل بر عملكرد ارگانهاى مختلف و كارگزاران
است؛مانند نظارت بر عملكرد قوه قضاييه و قوه مجريه كه شامل همه قواى اجرايى، نظامى و انتظامى
كشور است؛
5. زمامدار موظف است استيضاح از خود را قانونى بداند و به پاسخگويى در مقابل خطاى خود حاضر
شود.زمامدار اسلامى بايد هر گونه اتهام به ظلم را كه از طرف مردم به او داده مىشود؛ برطرف سازد.
اگر مردمجامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند، عذر خود را درباره موضوع يا رفتارى كه
موجب بدگمانىمردم شده است، آشكار كند و گمانهاى ناشايسته مردم را از خود منتفى كند؛
6. زمامدار نبايد در امور، شتابزده يا سست عمل نمايد؛ حضرت مىفرمايد: «از شتابزدگى در امور پيش
ازآن كه موقعش رسيده باشد، بپرهيز! و از سستى و كاهلى در انجام امرى كه موقعش رسيده است،
دورى كن!»؛
7. زمامدار نبايد موقعى كه ابهام و تاريكى در امرى وجود داشته باشد، به جاى كشف حقيقت و پذيرش
آن،به لجاجت بپردازد؛ چرا كه پديده لجاجت بدون هيچ گونه ترديدى از عوارض بيمارى مهلك خود
خواهى است.از اين روى زمامدار بايد از لجاجت در پذيرش حقايق دورى جويد و هر زمانى كه
حقيقت آشكار شد، درپذيرش و اقدام مطابق آن، سستى نكند؛
8. زمامدار نبايد در امورى كه مردم همه در آن مساوىاند، خود را بر ديگران مقدم بدارد. حضرت
مىفرمايد: «اى مالك! گمان مبر كه براى تو در نزد خداوند امتيازى است كه با آن مىتوانى خود را
در حق حيات، حق كرامت، حق آزادى و ديگر حقوق، برتر از ديگران تلقى كنى و حقوق مردم را
در امور معاش و حيثيت و شرف انسانى پايمال كنى؛ بلكه امتياز تو در نزد خداوند ناشى از وظايفى
است كه بايد براى مردم انجام دهى»؛
9. زمامدار هرگز نبايد در امورى كه مسؤوليتش بر عهده اوست و چشمان مردم آنها را مىبيند، خود
را به غفلت و نفهمى بزند؛ شخصيت هر شخص، در گرو انجام وظيفهاى است كه بر عهده گرفته است.
از اين روى زمامدار و هر مقام مسؤول ديگر نبايد با نفهمى و غفلت نمايى از وظايف خود طفره رود؛
چرا كه طفره رفتن از وظايف علاوه بر اين كه شديدترين اهانت و تحقير نسبت به شخصيت خويش و
زير پاگذاشتن كرامت آن است، براى ديگران نيز قابل تأويل و تفسير نيست؛ اين بود خلاصه توصيه
هاى مهم حضرت على(ع) به مالكاشتر كه در سه بخش اخلاقى، اجتماعى و سياسى تقسيمبندى و
ارايه شد.
نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53،