2- پافشارى بر مقام انسانى انسان
طبق بیان قرآن کریم، خداوند تنهاترین مقامى را که براى انسان ارزانى داشته و از براى او پذیرفته است، مقام بندگى و خلیفةاللهى اوست و ادعاى بیشتر از این را از انسان نپذیرفته است. بدان سبب هم، در موارد گوناگون به شدت، به نفى و ردّ مرتبه خدایى او پرداخته و آن را سرکوب کرده است:
الف) خداوند در داستان فرعون، کار فرعون و ویژگی هاى اخلاقى، روحى و عقیدتى او را مورد حمله قرار داده و مىفرماید:
«وَ اسْتَکبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الأَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ» ؛ [سرانجام] فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند و پنداشتند به سوى ما بازگردانده نمىشوند.
نور کتاب قرآن
همچنین در نقل داستان حضرت موسى علیهالسلام ، باز همین مسأله را با بیان توبیخى و اظهار نشدن مقام خدایى از سوى مسیح، طرح کرده و مىفرماید: «لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ»؛ آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است.» به طور مسلّم کافر شدند.
و نیز مىفرماید:«لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ واحِدٌ»؛آنهاکهگفتند:«خداوند، یکى از سه خداست.»[نیز]به یقین کافر شدند.معبودىجزمعبودیگانه نیست.
ب) از سوى دیگر، انجام معجزات از سوى پیامبران را به طور استقلالى، ردّ و آن را به اذن خود مستند مىکند و مىفرماید:
«وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ»( غافر / 78) ؛ و هیچ پیامبرى حق نداشت معجزهاى جز به فرمان خدا بیاورد. پس هنگامى که فرمان خداوند [براى مجازات آنها] صادر شود، بحق داورى خواهد شد.
حتى شیطان [ابلیس] را در گمراه نمودن انسانها، با به همراه نداشتن اذن خدا عقیم معرفى مىکند و مىفرماید:
«إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَک عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کفى بِرَبِّک وَکیلاً»( اسراء / 65) ؛ [اما بدان] تو هرگز سلطهاى بر بندگان من، نخواهى یافت. همین قدر کافى است که پروردگارت حافظ آنها باشد.
ج) به همین جهت است که وقتى مسلمانان، در معرفى پیامبر خود، مىگویند: «اشهد ان محمدا عبده و رسوله.» ؛گواهى مىدهم که محمد صلىاللهعلیه و آله بنده و رسول خداست. حاصل سخن این که انسان از منظر قرآن، نمىتواند دعوى خدایى کند؛ زیرا خدا، مجرد و بسیط است ولى انسان، مادى و مرکب است. روشن است که چنین معرفتى از انسان، با عقل نقّاد انسانى مباین نیست؛ چرا که اجتناب از افراط و تفریط یک امر مهمى تلقى مىشود و مىتواند اذهاندانشمندان را به سوى خود جلب بکند و مانع بسیارى از سوء استفادهها شود. پس با چنین نگرشى به راحتى مىتوان از آموزههاى دین اسلام حمایت و در مقابل شبهات، از این دین پایدار و معتدل دفاع کرد.
3ـ تکیه بر مقام فکر و اندیشه انسان :
درست است که آیین مسیحیت،( در انجیل چنین آمده است: «با خبر باشید که کسى شما را به فلسفه و مکر نرباید.» (رساله پولس به کولسیان، باب 2، آیه 8))