مقام زن در دین مبین اسلام
اسلام در حق زن نظریهای ابداع کرده که از روزی که جنس بشر پا به عرصهی دنیا گذاشت تا آن روز، چنین طرز تفکری در مورد زن وجود نداشت. اسلام در این نظریهی خود، با تمام مردم جهان در افتاده و زن را آن طور که هست و بر آن اساسی که آفریده شده به جهان معرفی کرده اساسی که به دست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود. اسلام عقاید و آرائی که مردم دربارهی زن داشتند و رفتاری که عملاً با زن میکردند را بیاعتبار نمود و خط بطلان بر آنها کشید.
«و ای آدم، تو با جفت خود در بهشت منزل گزینید و از هر چه بخواهید تناول کنید، لیکن نزدیک این درخت نروید که بدعمل شده، بر خویش ستم خواهید کرد. آنگاه شیطان هر دو را به وسوسه انداخت و فریب داد تا زشتیهای پوشیدهی آنان پدیدار شود و به دروغ گفت: خدا شما را از این درخت نهی نکرد جز برای آن که مباد دو پادشاه شوید یا عمر جاویدان یابید. و برای آن دو سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم و شما را به خیر و صلاح دلالت میکنم. پس راهنمایی به فریب و دروغ کرد تا چون از آن درخت تناول کردند، زشتیهایشان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند. خداوند ندا کرد؛ آیا من شما را از این درخت منع نکردم و نگفتم که شیطان سخت دشمن شماست؟ گفتند: خدایا ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رأفت و محبت نفرمایی سخت از زیانکاران شدهایم.»27
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید: که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدهایم. قرآن دربارهی آدم اول میگوید: «همهی شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم.»28 و دربارهی همهی آدمیان میگوید: «خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید.»29
دیدگاه قرآن نسبت به زنان متفاوت از مردان نیست. آنها هر دو، مخلوقات خداوند هستند که هدف والای آنها بر روی زمین عبادت خداوند و عمل صالح و پرهیز از شیطان و بدی است. آنها هر دو، بر طبق آن پاداش میگیرند. قرآن هرگز نمیگوید که زنان دروازهی شیطان هستند و یا طبیعتاً اغواگر و فریبکارند و نیز نمیگوید که مرد تمثال خداست. همه بر طبق قرآن مخلوقات خداوندند. نقش زن بر روی زمین فقط زاییدن نوزاد نیست. او بایسته است که همان اعمال خوبی که مردان انجام میدهند را انجام دهد. قرآن هرگز نمیگوید که هیچ زن درستکاری وجود ندارد. در مقابل، قرآن همهی مؤمنان را، چه مرد و چه زن، به تبعیت از آن دسته از زنان که مانند حضرت مریم(س) و آسیه زن فرعون هستند راهنمایی میکند «و باز خداوند مثل میزند برای مؤمنان [آسیه] زن فرعون را هنگامی که [از شوهرش بیزاری جست] و عرض کرد: بار الها [من از قصر فرعون و عزّ دنیوی گذشتم] تو برای من خانهای در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار او نجات بخش، و یادآور عمل مریم دختر عمران را که رحمش را پاکیزه داشتیم، آن گاه در او روح قدسی خویش دمیدیم که آن مریم تصدیق کرد کلمات پروردگار خود و کتب آسمانی را با کمال ایمان و از بندگان فرمانبردار ما بود.»30
«پس خدا دعاهای ایشان را اجابت کرد که البته من که پروردگارم عمل هیچ کس از مرد و زن، بی مزد نگذارم، بعضی از مردم بر برخی برتری ندارند مگر به طاعت و معرفت.»31
«هر کس از مرد و زن، کار نیکی، به شرط ایمان به خدای، به جای آورد، ما او را در زندگی خوش و با سعادت زنده میگردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که کرده به او عطا میکنیم.»32
«مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند، خلق را به کار نیکو وادار و از کار زشت منع میکنند و نماز به پای میدارند و زکات میدهند و در هر حال خدا و رسول را اطاعت میکنند. آنان را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانید که خدا صاحب اقتدار و درست کردار است.»33
اسلام هیچ تفاوتی بین پسر و دختر قایل نیست و حتی تولد دختر را هدیه از جانب خداوند میداند؛ همانند تولد یک پسر، در قرآن حتی به تولد دختر به عنوان یک هدیه اشاره میکند.
«خداست تنها مالک آسمانها و زمین، هر چه را که بخواهد میآفریند، به هر که بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر عطا میکند.»34
«هر کس دخترش را بزرگ گرداند و با او رفتار نیک داشته باشد، آنها از جانب خداوند، در مقابل آتش دوزخ حراست خواهند شد.»35
در اسلام نذر و پیمان هر مسلمانی، چه مرد و چه زن، برای خودش الزامآور است و عدم پایبندی به عهد و نذر، چه برای مرد و چه برای زن، مستوجب کفّاره است.
قرآن در اینباره میفرماید:
«خداوند به قسمهای لغو و بیهوده [که به زبان است نه به دل] شما را مؤاخذه نخواهد کرد ولی آن قسمی که از روی عقیدهی قبلی یاد کنید مؤاخذه خواهد نمود. کفارهی آن قَسَم، طعام ده فقیر است؛ از آن طعام متوسط که برای اهل خود غالباً تهیه میکنید و یا جامه بر آنها (فقیران) پوشانیده و یا بندهای آزاد کنید …»36
اسلام شخصیت مستقل زن را تضمین کرده است. شوهر اجازه ندارد که سهمی در مایملک همسرش داشته باشد، مگر آنهایی را که همسر با رضایت کامل و آزادانه به او تقدیم کرده است.37
«و مهریه زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر بپردازید، پس اگر چیزی از مهر خود را از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند برخوردار شوید که آن شما را حلال و گوارا خواهد بود.»38
زوج و زوجه هر دو از یکدیگر ارث میبرند، علاوه بر این، در اسلام، زن متأهل استقلال شخصیتی و قانونیاش را و نام و نامخانوادگیاش را حفظ میکند.39
در خصوص طلاق، اسلام برای هر دو حق در نظر میگیرد. اسلام حق طلاق را به شوهر میدهد و به زن نیز حق فسخ ازدواج را به طریقی که به آن خلع میگویند میدهد.40
«و اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر به جای او به همسری اختیار کنید و مال بسیار بر او مهر قرار دادهاید، البته نباید چیزی از مهر او باز گیرید، آیا به وسیلهی تهمت زدن به زن مهر او را میگیرید؟ و این عمل گناهی بزرگ و زشتی آن آشکار است.»41
در برخی موارد، زن مسلمان دوست دارد زندگی زناشویی را حفظ کند اما به خاطر دلایلی از قبیل ظلم شوهر و یا بیوفایی و ترک بیمورد شوهر یا ناتوانی شوهر در امر زناشویی و … مجبور به تقاضای طلاق میشود. در اینگونه موارد، دادگاه اسلامی ازدواج را فسخ میکند.42
بنابر آنچه گفته شد ثابت میشود که مرد و زن دو فرد، از یک نوع و از یک جوهرند، جوهری که نامش انسان است، چون تمامی آثاری که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلی از قبیل سخاوت، شجاعت، علم، خویشتنداری و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است) آن هم بدون هیچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضی از آثار مشترکه (نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولی صرف شدن و ضعف در بعضی از صفات انسانیت، باعث آن نمیشود که بگوییم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست. و با این بیان روشن میشود که رسیدن به هر درجه از کمال که برای یک صنف میسر و مقدور است برای صنف دیگر نیز میسور و ممکن است و یکی از مصادیق آن استکمال معنوی، کمالاتی است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل میشود . بنابراین «انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکراو انثی، بعضکم من بعض».
27- سورهی اعراف، آیات 19 تا 23.
28- سورهی نساء، آیهی 1.
29- سورههای نساء، نحل و روم.
30ـ تحریم، آیات 11 ـ 13.
31ـ آل عمران، آیه 195.
32ـ نحل، آیه 97.
33ـ توبه، آیه 71.
34ـ شوری، آیه 49.
35ـ کنزالعمال، ج 16، ص 452.
36ـ مائده، آیه 89.
37ـ فقه السنه، السید السابق، قاهر، 1996م، ص 218ـ 229.
38ـ سوره نساء، آیه 4.
39ـ زن در دین اسلام، لیلا بداوی، لندن، 1994م، ص 102.
40ـ ستاره تورانتو، ص 318 ـ 329، و نیز رجوع شود به قضیهی المرأه بین التقالیر الرقیدهی والوفیه، محمد غزالی، قاهره، دارالشروق، چاپ چهارم، 1992م، ص 178 ـ 180.
41ـ سوره نساء، آیه 20.
42ـ ستاره تورانتو، ص 313 ـ 318.