ميزان فراگيري دانشآموزان طی سه ثلث
موقعيت تحصيلی دانشآموزان در يك ثلث
نمره علوم
نمره فارسی
نمره حساب
نمره انشاء
آموزگار در این مرحله توانسته است به یكی از دو مفهوم مورد نیاز برای ساختن فرضیه خود،یعنی مفهوم میزان فراگیری دسترسی پیدا كند، اما این وصول از طریق اقداماتی بوده است. اكنون میتوان تعریفی از این مفهوم نیز به دست داد: میزان فراگیری دانشآموزان عبارت از موقعیتهای تحصیلی آنان در طییك سالاست، اما منظور از موقعیتهای تحصیلی چیست؟ بر اساس اقداماتی كه معلم به انجام رسانده، تعریف آن چنین است: معدلهای سه ثلث هر دانشآموز در پایان سال تحصیلی موقعیتهای تحصیلی او را روشن میكند. در واقع، موقعیتهای تحصیلی دانشآموزان، حكم سازه را دارند.
آموزگار در مورد مفهوم دوم مورد نیاز، باید مشاهدات دیگر خود را در مورد تعداد مراجعات والدین دانشآموزان، برای مذاكره درباره وضع فرزندان خود در طول یك ثلث را در نظر بگیرد. هدف والدین از این حضور و مذاكرات،«نظارت بر فعالیتهای درس» فرزندان خود است و هدف غایی آنان از این كار،«رسیدگی به وضع تحصیلی» آنهاست.به این ترتیب، آموزگار به مفهوم دوم فرضیه خود نیز دست مییابد. ناگفته نماند كه «نظارت بر فعالیتهای درسی» دانشآموزان به عنوان سازه تلقی میشود.
رسیدگی به وضع تحصیلی فرزندان مفهوم
نظارت بر فعالیتهای درسی فرزندان سازه
مراجعات والدین متغیر
اكنون آموزگار قادر به فرضیهسازی است و میتواند بگوید: رسیدگی والدین به وضع تحصیلی فرزندان در میزان فراگیری آنان مؤثر است یا «هر چه رسیدگی والدین به وضع تحصیلی فرزندان بیشتر باشد، میزان فراگیری آنان بیشتر میشود». (ساده، 1375، ص54 ـ 53)
نتیجهگیری: گفته شد مفهوم عبارت از امری كلی و انتزاعی حاصل از حوادث جزیی مورد مشاهده و برعكساست.
در بحث عملیاتی كردن: مشهود عبارت از امور جزیی و خاص قابل مشاهده است كه از امری كلی و انتزاعی سرچشمه میگیرد. یك مفهوم، انتزاعیتر از یك سازه است و یك سازه كلیتر از یك متغیر. به دیگر سخن، سازهها در سطح پایینتری از ذهنیت قرار دارد.در نتیجه، عینیت آنها نسبت به مفاهیم بیشتر است؛یعنی میتوان گفت فاصله سازهها با واقعیتها و امور قابل مشاهده، كمتر از فاصله مفاهیم با واقعیتهای مورد مشاهده است. در اینجا لازم است فرقی را كه فلاسفه بین حقیقت و واقعیت قائلند، ما نیز بین مفهوم و مشهود قائل شویم. واقعیت از دید فلسفی، عبارت از امریاست كه واقع میشود و به همین دلیل، یك امر واقع، قابل مشاهده است؛ در حالی كه حقیقت، امری كلیاست؛در نتیجه، نمیتوان آن را مشاهده كرد. همینطور یك امر در حالت مفهومی قابل رؤیت و اندازهگیری نیست، مثل هوش. محقق میتواند با یك تعریف از مفهوم از میزان انتزاعی و كلی بودن آن بكاهد و آن را به سازه تبدیل كند و با تعریف مجددی، سازه را به حد مشهود برساند. مشهود پدیدهای قابل مشاهده و اندازهگیریاست.(خاكی،1378، ص54 ـ 53)