. انواع تعریف
معمولاً برای اشاره به چیز خاصی، نام، نشانه یا نمادی خاص به كار میرود و مشخص كردن واژههای نارسا و نامفهوم را تعریف میگویند. در تعریف واژه دو نكته اهمیت دارد:
1. تعریف باید طوری باشد كه فضای مفهوم به طور پایدار تثبیت شود تا همه افراد از آن مفهوم فقط یك مطلب را بفهمند و امكان تغییر مفهوم و تعبیر گوناگون نباشد؛
2. تعریف با وجود دقیق بودن، باید ساده و از اصطلاحات غامض، دور و دارایفضای مفهومی مشخص و صریحی باشد. (همان، ص51)
انواع تعریف: وضعی:تعریفی است كه محصول فكر بشر بوده و از این نظر، پیشینی و قطعی و تغییرناپذیر است، مثل انسان چیست؟ انسانی فانی است.
عملیاتی(تجربی): تعریفی است كه محصول تجارب بشر در طول تاریخ است، مانند:چون سقراط انسان است، پس فانی است [فانی شدن، تجربی است.ریشه و اساس آن تجربه است.بشر سالها گذشته تا به این فهم رسیده است]. (ساده،1375، ص61)
انواع دیگر تعریف: مفهومی:شرحهایی كه در فرهنگ واژهها میآورند. هوش یعنی عقل عملی، ذكاوت و تیزی ذهن.
اسمی:چیزی درباره واقعیت بیان نمیكنند. از این رو، نه درست هستند و نه غلط. برای مثال، سازمان به جای شخصیت حقوقی كه دربرگیرنده امكانات سختافزار و نرمافزاری است.
تحلیلی:به صورت تجربی به دست میآید كه این واژه در بین افراد یك جامعه دارای چه معنا یا معانی است. هر جامعهاییك معنایی دارد.
تجزیهای:روشی نسبتاً دقیق است كه واژه را كاملاً صریح، مشخص و محدود میسازد.
تعریف واقعی:هدفش تعیین یك ماهیت یا یك واژه با سؤالاتی شبیه «یعنی چه؟ چیست؟»است.
5. تفاوت تعاریف مفهومی و عملیاتی
تعریف مفهومی:
از تعریف یك واژه به وسیله واژههای دیگر اشاره دارد. تعریف عملیاتی بر ویژگیهای قابل مشاهده استوار است و فعالیتهای محقق را در اندازهگیرییا دستكارییك متغیر مشخص میسازد. (سرمد، بازرگان، حجازی، 1385، ص16)
در تعریف عملیاتی(عملی)، مجموعه روشهای توصیفكننده، فعالیتهایی است كه انجام آن به گونه تجربی، وجود یا میزان پدیدهای را كه یك مفهوم معرف آن است، محقق میسازد.چنین تعاریفی معانی مفاهیم را لمسپذیر میسازد و روشهای اندازهگیریرا ـ كه ملاكهایی برای كاربرد تجربی مفاهیم به دست میدهد ـ طرح و خلاصه میكند. همچنین معلوم میكند برای آنكه پدیده مورد تعریف را در دامنه تجربه پژوهشگر قرار دهید، باید چه كاری انجام دهید و چه چیز را مشاهده كنید.بدین ترتیب، معناییك مفهوم به گونه كامل و جامع از طریق تعریف عملیاتی آن مشخص میشود. یك تعریف عملی از هوش میتواند نمرههاییك آزمون باشد. (همان، ص63)
یك تعریف عملیاتی نشان میدهد كه پدیده معینی وجود دارد و دقیقاً مشخص میكند كه آن پدیده چگونه و ترجیحاً در چه واحدهایی اندازهگیری میشود كه به آن تعریف عملیاتی اندازهپذیر میگویند.
در تعریف عملیاتی تجربی، تعریف، جزئیات دستكاری متغیری را كه باید به وسیله پژوهشگر صورت گیرد، مشخص میسازد. پژوهشگر سعی میكند با استفاده از یك شیوه معین، پدیده مطالعهشده را بررسی كند. برای مثال، تعریف عملیاتی ناكامی[1]را ـ كه معرفهای آن بیتوجهی به دیگران، شركت نكردن در فعالیتهای گروهی و تمایل به فعالیتهای انفرادی، است ـ به مفاهیم قابل مشاهده تبدیل میكند.