توجه به اين كه مي گوييم مسيحيت ويهوديت تحريف شده،چرا اسلام تحريف نشده؟
دلايل تحريف مسيحيت و برتري اسلام
در بحث از تحريف مسيحيت لازم است به چند نكته اشاره شود:
1. كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد، «عهد جديد» و «عهد عتيق». علت اين نامگذاري آن است كه مسيحيان معتقدند:خدا با انسان دو پيمان بسته است، يكي پيمان كهن، به وسيلهي پيامبران پيش از عيسي مسيح؛ و ديگري پيمان نو، توسط خداي متجلي يعني عيسي مسيح.
در حقيقت عهد عتيق كتاب آسماني يهوديان است كه مسيحيان براي آن احترام قائل شده و آن را در آغاز كتاب خود قرار دادهاند.9
2. طبق نص صريح قرآن مجيد، انجيل حقيقي بر حضرت عيسي(ع) نازل و به او عطا شده است. (آل عمران / 3 و 65 و مائده / 46 ـ 47 و مريم / 30 و حديد / 27) و آن كتاب هيچ گونه سنخيتي با انجيلهاي موجود ندارد. اما تا آنجا كه تاريخ نشان ميدهد مسيحيان هرگز براي حضرت عيسي(ع) به كتابي قائل نبودهاند و اين انجيلها را صرفاً بيانگر زندگي و سخنان وي دانستهاند.
توماس ميشل، دانشمند معاصر مينويسد:
پيش از نوشته شدن اناجيل، يك سنت شفاهي وجود داشت. عيسي به عقيدهي مسيحيان در حدود سال 30 ميلادي وفات يافت و كساني كه از او پيروي كرده، وي را شناخته، كارهايش را ديده و سخنانش را شنيده بودند، خاطرات خويش از او را در حافظه نگه ميداشتند، هنگامي كه مسيحيان نختسين براي عبادت گرد ميآمدند، آن خاطرات نقل ميشد. اندك اندك اين منقولات شكل مشخصي يافت و بر حجم آنها افزوده شد.10
در جاي ديگر نيز ميگويد: مسيحيان هرگز نميگويند:عيسي كتابي به نام انجيل آورد. آوردن وحي توسط عيسي به گونهاي كه مسلمانان در مورد قرآن و پيامبر اسلام معتقدند در مسيحيت جايي ندارد.
مسيحيان، عيسي را تجسم وحي الهي ميدانند و به عقيدهي آنان، وي نه حامل پيام بلكه عين پيام بوده است.11
3. اعتبار كتاب مقدس را از دو ديدگاه ميتوان بررسي كرد:
الف. ديدگاه كليسا:همانگونه كه بيان شد مسيحيان نسبت به كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد) نظري كاملاً موافق دارند و تمام القاب و احترامات شايستهي يك كتاب آسماني را نسبت به آن روا ميدارند و تعبيراتش مانند كتاب خدا و وحي در مورد آن كتب معمول است. بديهي است كه هيچ گونه تحريفي را در مورد آن كتاب قبول ندارند.12
هر چند كه ميپذيرند انجيل وحي الهي مانند قرآن نيست. بلكه اصولاً زندگينامهي عيسي است پس ربطي به انجيل نازل شده ندارد.
ب. ديدگاه قرآن: مسلمانان از ديرباز معتقد بودهاند تورات و انجيلي كه خدا نازل كرده است، دستخوش تحريف قرار گرفته و مسائلي مانند بشارت به ظهور حضرت محمد(ص) از آن حذف و خرافاتي چون جسمانيت خداي متعال به آن افزوده شده است.
تحريف در كتاب مقدس را از چند طريق ميتوان به وسيلهي آيات و روايات اثبات نمود: الف. برخي آيات و روايات آشكارا تحريف را در اين كتاب بازگو ميكنند، قرآن كريم ميفرمايد: «وإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»؛13 و در واقع برخي از آنان دستهاي هستند كه زبانشان را به [خواندن] كتاب ميپيچانند تا بپنداريد آن [را كه ميخوانند،] از كتاب (خدا) است؛ در حالي كه آن از كتاب (خدا) نيست. و ميگويند:«آن از نزد خداست.» در حالي كه آن از نزد خدانيست، و بر خدا دروغ ميبندند، در حالي كه آنان ميدانند. در جاهاي ديگري از قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره شده مثل:بقره / 79 و مائده / 41 و صف / 8. و در روايتي از علي(ع) حكايت شده:پس از غيبت موسي(ع) و عيسي(ع) تورات و انجيل را تغيير دادند و عبارات و كلمهها را از مواضع خود تحريف كردند. و خدا هم دل آنان را كور نمود كه به واسطهي اين كور دلي مطالب اضافي و تحريف شده را در كتاب باقي گذاردند، و همين مطلب آنان را در اين تهمتهاي بزرگ و تلبيس امور و كتمان واقعيات رسوا ساخت.14
ب. برخي آيات قرآن نيز به طور ضمني و تلويحي به وقوع تحريف در كتاب مقدس نظر دارند:مانند: «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداًلِي مِن دُونِ اللّهِ»؛169 براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خدا به او، كتاب و حكم و پيامبري دهد؛ سپس [او] به مردم بگويد:«غير از خدا، بندگان من باشيد.» و ليكن (سزاوار مقام پيامبر آن است كه بگويد:مردمي) ربّاني باشيد،
به طور ضمني مطالب موجود در عهد جديد پيرامون الوهيت عيسي(ع) را از موارد جعل معرفي كرده است و همچنين آيهي: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالإِنْجِيلِ»؛15
(همان) كساني كه از فرستاده (خدا)، پيامبر درس نخوانده پيروي ميكنند؛ آن (پيامبري) كه (صفات) او را در تورات و انجيل نزدشان، نوشته مييابند؛ به طور تلويحي به حذف عباراتي از كتاب مقدس يا تحريف معنوي و يا وجود كتابهايي مقدس در بين يهوديان و مسيحيان جزيرة العرب كه از ميان رفتهاند اشاره ميكند به عنوان مثال عباراتي از انجيل يوحنا كه بشارت به ظهور «فارقليط موعود» داده است، از طرف مفسران نصارا به «روح القدس» معنا شده كه اقنوم سوم تثليث است؛ در حالي كه مراد از اين شخص فردي از نوع انسان است. به همين جهت افرادي چون «مونتانوس» در قرن دوم و «ماني» در قرن سوم خود را «فارقليط موعود» معرفي كرده تعداد زيادي را به گرد خود جمع كردهاند.
ج. با دقت در مضامين مختلف كتاب مقدس به موارد بسياري از تناقضات واضح و آشكار ميرسيم كه نشانگر وجود دستهاي جاعليني بوده كه ناشيانه به اين عمل فسادانگيز اقدام نمودهاند. به عنوان نمونه در «انجيل يوحنا» از «يحيي» پرسيده ميشود:آيا تو همان ايلياي نبي ـ الياس ـ هستي كه قبل از فرا رسيدن روز موعود (ظهور مسيح) بايد بيايد؟يحيي تاكيد ميكند كه من چنين شخصي نيستم (خروج 1/19) اما در انجيل به عيسي(ع) نسبت دادهاند كه فرمود:«و اگر خواهيد قبول كنيد كه يحيي همان الياس است كه بايد بيايد) (خروج / 14).16
نويسندهي انجيل لوقا براي برداشتن تنافي موجود بين اين دو عبارت، مساله را به گونهاي ديگر توجيه كرده و ميگويد:«و او (يحيي) به روح قوت الياس پيش روي وي (خداوند) خواهد خراميد.»172 و نيز در انجيل «متي» سخن از «انظلام» يعني ظلم پذيري است كه با شرير مقاومت مكنيد و اگر كسي برگونهي راست تو سيلي زد گونهي چپ خود را نيز به طرف او بگردان…17
د. از مهمترين دلايل تحريف مسيحيت عقيده به «تثليث» يعني سه خدائي (پدر ـ پسر ـ روح القدس) است يعني عيسي را خدا ميداند در حالي كه مسيحيت دين توحيدي بوده است و اين تثليث در انجيلهاي كنوني نيز به صراحت يافت نميشود.
پاورقي:
1- كتاب مقدس را بهتر بشناسيم / سارو خاچيكي / ص 31 و 32
2-طبق مندرجات كتاب مقدس هر كس به مسيح ايمان آورد روح القدس در او ساكن شده و او را از خطا و اشتباه باز ميدارد
3- انجيل متي باب 16 آيه ي 18 - 19
4- اعمال رسولان باب 22 آيه ي 6 – 21
5- نامه ي پولس به غلاطيان باب 2 آيه ي 11
6- نامه ي پولس به غلاطيان باب 2 آيه ي 13
7- مسيحيت و بدعتها/ جوان گريدي ص47
8- تاريخ جامع اديان ص 614
9. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، ص 127 ـ 128.
10 . كلام مسيحي، ص 43 ـ 44.
11. كلام مسيحي، ص 49.
12 . ميشل، توماس، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، ص 26.
13 . آل عمران / 78.
14 . بحارالانوار، ج 92، ص 43، ح 3 و ج 77، ص 276، ح 1.
15 . آل عمران / 79.
16 . اعراف / 156.
17 . درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت، محمدرضا زيبايينژاد، ص 82 ـ 85.