مطالبي چند درباره قرآن و كتاب مقدّس (تورات + اناجيل چهارگانه)
1. قرآن كريم معجزه جاويدان پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) است كه كسى مانند آن را نياورده و نمى تواند بياورد، ولى تورات و انجيل معجزه نبوده و نيستند.
2. قرآن داراى دو نزول بوده است: اوّل: «نزول دفعى و جمعى» كه از سوى خداوند متعال يك جا بر قلب پاك پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)در ماه مبارك رمضان و شب قدر نازل شده است. دوم: «نزول تدريجى» كه برحسب شرايط و حوادث و نيازها طى 23 سال فرو فرستاده شده است، ولى تورات و انجيل فقط يك نزول (دفعى) داشته است.
3. قرآن موجود در دست ما، همان قرآن اصلى و كلام خداست كه بر پيامبر گران قدر(صلى الله عليه وآله) نازل و زير نظر آن حضرت جمع آورى شده و به صورت كتاب درآمده و بدون كم و زياد به دست ما رسيده است، زيرا نگهبانى از آن را خود خداوند متعال به عهده گرفته است; (اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ واِنّا لَهُ لَحـفِظون); ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع نگه دار و حافظ آنيم. ولى تورات و انجيل فعلى اين گونه نيستند. شواهد تاريخى و ادله ديگر نشان مى دهد كه تورات و انجيل اصلى از بين رفته و فقط قسمت هايى از آن دو كتاب آسمانى را پيروان حضرت موسى و عيسى(عليهما السلام)مدت ها بعد از وفات آنها نوشته اند كه آن هم متأسفانه با خرافات فراوان آميخته شده است. بنابراين، تورات و انجيل فعلى مجموعه كتاب هاى تاريخى است كه به وسيله يهوديان و مسيحيان نوشته شده، نه اين كه كتاب آسمانى حضرت موسى و عيسى باشند.
4. محتوا و معارف قرآن كريم با تورات و انجيل متفاوت است و اصلاً با آن دو قابل مقايسه نيست، زيرا:
الف) (ونَزَّلنا عَلَيكَ الكِتـبَ تِبيـنـًا لِكُلِّ شَىء) آن چه از زمينه هاى گوناگون فكرى، اعتقادى، بينش هاى بنيادى، نظام هاى رفتارى فردى، اجتماعى، مادّى، معنوى، دنيايى، آخرتى و… در تكامل فرد و جامعه نقش داشته، در قرآن بيان شده و معارف آن، با فطرت و سرشت مشترك انسان ها هماهنگ است; بدين جهت از فراگيرى و جامعيت خاصى برخوردار بوده و همگانى، هميشگى و همه جايى است.
ب) اصول معارف و مفاهيم قرآن، بر پايه عقل و منطق مشترك و همگانى انسان استوار است و اساس تعاليم اسلام بر مدار جهل ستيزى و عقل انگيزى، تقليدزدايى و تحقيق پرورى، پندارسوزى و دانش سازى، مى چرخد.
ج) قرآن، با نگرشى واقع بينانه به حقيقت وجود انسان و منطبق بر فطرت او (و بدور از افراط و تفريط) اهداف زندگى او را در يك طبقه بندى منظمِ مقدماتى، متوسط، عالى و نهايى، سامان و انتظام مى بخشد كه تمام استعدادهاى ذاتى او پرورش يافته، خاستگاه هاى وجودى او به شيوه اى معتدل و هماهنگ ارضا گردد، بر همين اساس، دنياپرستى و دل سپردگى به آن را مورد نكوهش قرار داده و دنياگريزى و سركوب تمايلات طبيعى و مادّى را مطرود مى داند.
د) قرآن، از اختلاف و تناقض پيراسته است، در حالى كه تورات و انجيل نه تنها، هيچ يك از اين ويژگى ها را ندارند، بلكه محتواى آن دو آميخته با خرافات و نسبت هاى ناروا به پيامبران الهى است; براى نمونه:
1. تورات، گوساله سازى و دعوت به بت پرستى را به هارون، وزير و جانشين موسى(عليه السلام) نسبت مى دهد، در حالى كه شخصى از بنى اسرائيل به نام سامرى اقدام به چنين كارى كرد و قرآن، دامان اين دو رهبر و پيامبر الهى (موسى و هارون) را از هرگونه آلودگى به شرك و بت پرستى پاك مى داند.
2. قرآن، سليمان را پيامبرى بزرگ با علم سرشار و تقواى بسيار مى داند كه با داشتن حكومت عظيم، هرگز اسير مقام و مال نشد و… ولى تورات، در زمينه هاى گوناگون بدترين نسبت ها را به او مى دهد كه نقل آنها شرم آور است.
3. انجيل به خداوند سبحان نسبت تجسّم داده و مى گويد: خدا به صورت انسان مجسّم شده و …، ولى قرآن مى فرمايد: (ليس كمثله شىء) هيچ چيز همانند او نيست. و… .