زن از ديدگاه نهج البلاغه
دكتر فاطمه علايي رحماني
عضو هيئت علمي دانشگاه الزهرا
بررسي فرازهايي از خطبه «نقص ايمان زن»
اول) « فاما نقصان ايمانهن فقعودهن عن الصلاه و الصيام في ايام حيضهن»:اما دليل نقصان ايمان زنان، باز نشستن آنان در روزهاي قاعدگي از نماز و روزه است.
خدشههاي وارد بر اين محور:
1. در عبادت، كميت مطرح نيست، بلكه كيفيت و حالت دروني مؤمن مطرح است و در شرط قبولي آنها مؤثر خواهد افتاد.
2. حتي اگر كميت را در عبادات در نظر گيريم، زود فرا رسيدن سن تكليف در دختران، نقص به معناي كمي را جبران ميكند.
3. قرآن كريم هر جا كه مؤمنين و مؤمنات را با هم ذكر فرموده،بدون اشاره به چنين نقصي و به طور مساوي بوده است؛ مانند آيه 35 از سوره احزاب.[1]
4. ترك نماز براي كسي كه امر بدان شده، خود نوعي عبادت است، اما كساني كه از روي عمد به قصد تمرد و بي اعتنايي، نماز را ترك مي كنند، باعث ضعف آنان است.
دوم) « اما نقصان عقولهن فشاهده امراتين كشهادة الرجل الواحد»: اندكي خردشان، بدان خاطر است كه گواهي دو زن، همچون گواهي يك مرد است.
بعضي از علما با اعتقاد به صحت چنين رواياتي، برتري مردان را از حيث عقلي قطعي مي دانند،[2] اما عده اي ديگر به توجيه مسأله روي آورده و با تكيه بر مسائل عقلي و نقلي يا با تكيه بر مسائل روانشناختي، درباره آن سخن گفته و به تحليل آن پرداخته اند. در اينجا به آرايي كه در معناي اين حديث بيان شده است، به اختصار، اشاره مي كنيم.
1.زنان و مردان در عقل عملي مساوياند و تفاوت آنان در عقل نظري است. عقل نظري، آنچه ميكند درباره ظواهر و عوارض يا مصلحت انديشي دنيوي است و درباره حقايق و ذوات و معقولات واقعي، جز حدس و گمان و احتمال، كاري از او ساخته نيست، بلكه اغلب در ذهن وسوسه ميكند و شك ميآورد. اما عقل عملي متوجه حقايق است و حسن نيت و اراده خير را به انسان مي دهد و بنياد عقايد ديني و خلاقي را استوار ميسازد و منشأ ايمان است، نه تشكيك. بنابراين، آنچه صنف مرد به او ميبالد و مغرور ميشود، في نفسه، داراي ارزش نيست و اعتباري بيش از شكل دادن به واحدها و قضايايي كه آنها را صحيح تلقي كرده است، ندارد.[3]
2. لبيب بيضون، معتقد است: قدرت تميز خوب و بد در امور اساسي در همه انسانها هست، ولي در تشخيص خير و شر در امور فرعي، عنصر مردانه اندكي بر عنصر زنانه، ترجيح دارد.
3. منظور از نقصان عقل، كاستي تعقيل (عقل تجربي و اكتسابي) است، نه كمبود قوه عقل ( عقل موهبتي).
4. در مردان، كفه عقل و سنجش و در زنان، كفه عشق و احساس سنگين تر است و سنگيني اين كفه در زنان، لازمه همسر بودن مادر بودن آنان در نظام هستي است.
5.ظرف هويت ذاتي زن با مرد برابر است ، ولي خصوصيات طبيعي زن، مانع از ظهور و بروز كامل آثار اين قوه خدادادي است.
6. عقل به دو نوع انساني و اجتماعي منقسم مي شود كه زنان و مردان در عقل انساني ( ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان ) مساوياند، ولي در عقل اجتماعي، مردان برتري دارند.
[1] ـ ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات والمتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين و الي خطين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً والذاكرات و عدالله لهم مغفره و اجراً عظيماً.
[2] ـ حسيني تهراني، سيد محمد حسين، رساله بديعيه، حكمت، 1404، ص205ـ215.
[3] ـ محمد تقي جعفري، شرح نهج البلاغه، ج11، ص298و 299.