گفتار ابن ابى الحديد راجع به ابوطالب و همسرش دختر اسد
گفتاردانشمند عاليقدرو با انصاف عامه ابن ابى الحديد معتزلى درباره ابوطالب پدر امير المؤمنين
(عليه السلام) را از مقدمه جلد يكم شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد در بيان اوصاف حضرت
على (عليه السلام) و معرفى آن حضرت از جمله مىنويسد :
«نمىدانم درباره مردى كه پدرش ابوطالب بزرگ سرزمين مكه و حومه آن و سرور قريش و
رئيس شهربود چه بگويم؟ تا آنجا كه راجع به او گفتهاند: كمتر اتفاق افتاده است كه آدم تهى دستى،
سرورى پيدا كند. ابوطالب تنگدست بود، و ثروتى نداشت، ولى قريش او را بزرگ خود مى
دانستند و به وى «شيخ» مىگفتند.
در روايت «عفيف كندى» است كه گفت: در آغاز نزول وحى بر پيغمبر، روزى ديدم آن
حضرت نماز مىگزارد و پسربچهاى (على عليه السلام) و زنى هم به وى اقتدا كردهاند.
عفيف گفت: ازعباس عموى پيغمبر پرسيدم اينها كيستند؟ عباس گفت: اين برادرزاده من است
و مدعى است كه پيغمبر و فرستاده خدا مىباشد، ولى جز اين پسر بچه كه او نيز برادرزاده
من است كسى از وى پيروى نمىكند. اين زن هم (خديجه) همسر او است.
عفيف پرسيد: شما چه عقيده داريد: عباس گفت: ما صبر مىكنيم ببينيم «شيخ» يعنى ابوطالب چه مىكند!
سپس ابن ابى الحديد مىگويد: ابوطالب بود كه در ايام خردسالى پيغمبر كفالت و سرپرستى آن حضرت
را به عهده گرفت و پس از آن كه پيغمبر از جانب خداوند مبعوث گرديد به دفاع و حمايت از وى بر
خاست و شر مشركين را از او دور ساخت، و در اين راه دچار ناراحتى عظيم و مصيبتى كمرشكن
گرديد، ولى با اين وصف او در يارى و پيشرفت دين اسلام استقامت ورزيد.
روايتشده است كه چون ابوطالب وفات يافت، به پيغمبر وحى شد «از مكه خارج شو كه ياورت ا
ز دنيا رفت»! اين مرد پدر على (عليه السلام) است.»
ابن ابى الحديد در «شرح نهج البلاغه» نيز درباره شخصيت ابوطالب سخن مىگويد، و اشعارى درمدح
ابوطالب گفته است كه از جمله دو بيت است: اگر ابوطالب و فرزند او (على) نبود، قامت دين اسلام
استوار نمىگشت. او خود در مكه به پيغمبر پناه داد و از وى حمايت نمود، و فرزندش (على) در مدينه
به دفاع از پيغمبر خود را به كام مرگ فرو برد.1
«ابن ابى الحديد در مقدمه شرح نهج البلاغه را جع به فاطمه همسر ابوطالب ،مىنويسد: وقتى او
در مدينه وفات يافت پيغمبر پيراهن خود را داد تا كفن او كنند و او را مادر خطاب مىكرد، سپس
در قرستان بقيع پيش از دفن وى، به درون قبر او رفت و لحظهاى آرميد و سفارش فاطمه دختر
اسد را به خاك قبركرد آن گاه بيرون آمد و گفتحالا جنازه را دفن كنيد!!
اين زن مادر على عليه السلام است كه در خردسالى از پيغمبراسلام پرستارى نموده بود.ابن ابى
الحديد در آخر مىگويد: اين احترامى كه پيغمبر براى فاطمه مادر علىعليه السلام معمول داشت،
نصيب هيچ كس نشد.»
1( شرح نهج البلاغه - جلد 14 ص 84 و لو لا ابوطالب و ابنه لما مثل الدين
شخصا و قاما فذال بمكة آوى و حاما و هذا به يثرب جس الحماما)