۲۸٫ عزت، حکمت و مصلحت
عزت و حکمت و مصلحت، یک مثلث الزامى براى چارچوب ارتباطات بینالمللى ماست… ما
نمىخواهیم عزتمان را با تکیه بر نژاد و ناسیونالیسم و حرفهایى که متأسفانه همهى دنیا با تکیه به آنها
دور خودشان یک حصار مىکشند، ثابت کنیم… نه! ما براى خودمان، عزت را بر اساس اعتقاد و ایمان
توحیدى- که خاصیت و شاخصهى تفکر اسلامى است- و دل بستن به خدا و محبت به بندگان و خلایق
الهى و لزوم خدمت به آنها قایلیم. هر ملتى ذخیرهاى دارد. ملت ما هم ذخایر خیلى فراوانى دارد؛ ذخایر
فرهنگى، پروندهى بسیار درخشان در صحنهى علم جهانى، در صحنهى سیاست جهانى، در صحنههاى
گوناگون. ما بناى فخرفروشى نداریم. اگر خوبى، براى خودت هستى؛ اگر پولدارى، براى خودت هستى؛
اگر قدرتمندى، براى خودت هستى؛ ارتباطاتت با ما، ارتباطات و علایق انسان با انسان است. بنابراین،
عزت یعنى تحمیل هیچکس را قبول نکردن… حکمت، یعنى حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچگونه
نسنجیدگى را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هرآنچه که مربوط به سیاست خارجى و ارتباطات جهانى
است، راه داد. همهچیز باید سنجیده باشد. آدم نباید هرچه به دهانش آمد، بگوید. باید ملاحظه کنیم که آیا
این سخن با موازین منطق و خرد منطبق است، یا منطبق نیست. اگر منطبق نیست، آن را کنترل کنیم. باید
حکیمانه برخورد کنیم. فقط در حرف زدن نیست؛ در معاشرتها و برخوردها هم باید حکیمانه برخورد
کرد… مراد مصلحت شخص من و شما نیست، که اگر ما این اقدام را کردیم، ممکن است برایمان گران
تمام بشود. نه، گران هم که تمام بشود، مگر ما که هستیم؟ اگر کارى به مصلحت کشور و به مصلحت
انقلاب است، ولى به مصلحت شخص من نیست، گو مباش؛ چه اهمیتى دارد؟ مصلحت، یعنى مصلحت
انقلاب، و این مصلحت همهجانبه است؛ یعنى از رفتار شخصى ما شروع مىشود.
سخنرانی در دیدار با مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهورى اسلامى ایران ۱۸/۰۴/۱۳۷۰