داستان شهادت گوياى يكى از كشيشان معروف مسيحى كه بعد از مدتى اسلام را پذيرا شده يعني فخر الاسلام نويسنده كتاب معروف انيس الاعلام به نقل از استاد بزرگش در تفسير فارقليطا، داستان مشهوريست كه روشن مىسازد، اين بشارتها در باره شخصى به نام احمد و محمد (ص) بوده است.(اين داستان را در جلد اول تفسير نمونه ذيل آيه41 سوره بقره مي توانيد ملاحظه فرماييد.)
در اينجا شما را به ترجمه مطلبى كه در دائرة المعارف بزرگ فرانسه، در اين باره آمده است جلب مىكنيم: محمد مؤسس دين اسلام و فرستاده خدا و خاتم پيامبران است، كلمه محمد به معنى بسيار حمد شده است، و از ريشه حمد كه به معنى تجليل و تمجيد است مشتق گرديده، و بر اثر تصادف عجيب، نام ديگرى كه آن هم از ريشه حمد است و مرادف لفظ محمد مىباشد، يعنى احمد ذكر شده كه احتمال قوى مىرود، مسيحيان عربستان، آن لفظ را بجاى فارقليط به كار مىبردند، احمد يعنى بسيار ستوده شده و بسيار مجلل، ترجمه لفظ پيركلتوس است كه اشتباها لفظ پاراكلتوس را جاى آن گذاردند، به اين ترتيب نويسندگان مذهبى مسلمان مكرر گوشزد كردهاند كه مراد از اين لفظ بشارت ظهور پيامبر اسلام است، قرآن مجيد نيز آشكار در آيه شگفتانگيز سوره صف به اين موضوع اشاره مىكند.
(دائرة المعارف بزرگ فرانسه، جلد23، صفحه 4176) منبع: (تفسير نمونه، ج24، صص 77-75)
براي مطالعه بيشتر: امتیازاتی كه حضرت مسیح برای «فارقلیط» قائل شده و شرایط و نتایجی كه برای آمدن او شمرده است، این مطلب را قطعی می سازد كه منظور از «فارقلیط» جز پیامبر موعود نخواهد بود و این علایم مانع از آن است که آن را به «روح القدس» تفسیر نماییم; توضیح این که:
الف) حضرت مسیح سخن خود را چنین آغاز کرد: «اگر شما مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدرم خواهم خواست تا «فارقلیط» دیگری به شما بدهد.» ▪
اوّلا: از این که حضرت مسیح مهر و محبّت خود را به آنها یادآوری می کند، حاکی است که او احتمال می دهد گروهی از امّت او زیر بار کسی که وی به آمدنش بشارت می دهد، نخواهند رفت و لذا از طریق تحریک عواطف می خواهد آنان را به پذیرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقلیط همان «روح القدس» باشد، آن طور که مفسّران انجیل تصوّر کرده اند، در این صورت به چنین زمینه سازی احتیاج نبود.
زیرا روح القدس پس از نزول آن چنان در قلوب و ارواح تأثیر می کند که برای کسی جای تردید و شک و انکار باقی نمی ماند، ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد، به چنین زمینه سازی نیاز شدید هست; زیرا نبیّ موعود جز از طریق بیان و تبلیغ در قلوب و ارواح تأثیری و تصرّفی نمی کند و روی این ملاحظه گروهی منصف به وی می گروند و گروهی از وی رو بر می گردانند. حضرت مسیح به این مقدار تذکّر اکتفا نکرده، در آیه ۲۹ از باب ۱۴ در این قسمت پافشاری کرده و فرمود: «الان قبل از وقوع به شما گفتم تا وقتی که واقع گردد ایمان آورید» در صورتی که ایمان به روح القدس، نیازی به توصیه ندارد تا چه رسد به این اندازه پافشاری! ▪
ثانیاً: وی فرموده «فارقلیط» دیگری به شما خواهد داد اگر بگوییم مقصود از آن پیامبر دیگری است سخنی کاملا صحیح خواهد بود ولی اگر مقصود از آن روح القدس باشد، به کار بردن لفظ «دیگر» خالی از تکلّف نخواهد بوند زیرا روح القدس یکی است و دیگر معنا ندارد.
ب) «هر چیز من به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد» (۱۴:۲۶)
«روح راستی که از طرف پدر می آید، درباره من شهادت خواهد داد». (باب - ۱۵، جمله ۲۶)
می گویند روح القدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عیسی بر حواریان نازل گردیده، آیا این افراد برگزیده همه دستورات او را در این مدّت کوتاه فراموش کرده بودند تا روح القدس دو مرتبه به آنان تعلیم دهد؟
آیا شاگردان مسیح چه نیازی به شهادت او داشتند تا درباره مسیح شهادت دهد! ولی اگر مقصود پیامبر موعود باشد هر دو جمله معنای صحیح خواهد داشت، زیرا امّت مسیح بر اثر طول زمان و دستبرد علمای انجیل، بسیاری از دستورات او را فراموش کرده و گروهی هم آنها را به دست فراموشی سپرده بودند و حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)همه را بازگو کرد و به نبوّت حضرت عیسی(علیه السلام)شهادت داد و گفت: او نیز مانند من پیامبر بوده و مادر مسیح را از نسبت های ناروا تبرئه نمود و ساحت مقدّس مسیح را از ادّعای الوهیّت پیراسته ساخت.
ج) «اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمی آید.» (۱۵:۷)
او آمدن «فارقلیط» را مشروط به رفتن خود کرده است و اگر مقصود «روح القدس» باشد نزولش بر خود او و بر حواریین مشروط به رفتن او نبوده است; زیرا به عقیده مسیحیان روح القدس بر حواریّون که حضرت مسیح خواست آنان را برای تبلیغ به اطراف بفرستد، نازل گردید.( متی، باب ۱۰:۲۹، ولوقا، باب ۱۰:۱۷.)
بنابر این، هیچ گونه نزول او مشروط به رفتن مسیح نبوده است; ولی اگر بگوییم مقصود پیامبری است صاحب شریعت - آن هم شریعت جهانی - در این صورت آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود. د) اثر نزول «فارقلیط» سه چیز معرّفی شده است: «جهان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت; به گناه زیرا به من ایمان نمی آورند.» (۱۶:۸)
می دانیم طبق عقیده مسیحیان «روح القدس» پنجاه روز پس از مصلوب شدن عیسی بر حواریّون نازل گردید و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود، و از ذیل آیه استفاده می شود که او بر منکران ظاهر می گردد نه بر حواریّون که هرگز حضرت مسیح را تکذیب نمی کردند.
ولی اگر بگوییم مقصود پیامبر موعود اسلام است، تمام این امتیازات در وجود شریف او جمع می باشد. هـ) «فارقلیط درباره من «مسیح» شهادت خواهد داد.» (۱۵:۲۶)
«شما را از آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود.» (۱۶: ۱۳)
شهادت بر حضرت مسیح حاکی است که وی روح القدس نیست زیرا حواریّون نیازی به تصدیق او نداشتند و همچنین منظور از این که به او جلال خواهد بخشید ستایش و تعریف هایی است که پیامبر موعود درباره حضرت مسیح انجام داد و آیین او را تکمیل کرد; چه جلالی بالاتر از این!
دقّت در این قراین می تواند ما را به حقیقتی که محقّقان اسلام به آن رسیده اند رهنمون گردد، البتّه قراین منحصر به آنچه گفته شد نیست; بلکه با دقّت بیشتر می توان قراین دیگری به دست آورد.
پی نوشت: در بسیاری از اناجیل قدیمی، به جای «ملزم» توبیخ آمده است و جمله دوّمی روشنتر و مناسبتر است، برخی از مفسّران و نویسندگان مسیحی وقتی به این جمله می رسند و می بینند که هرگز این جمله با روح القدس تطبیق نمی کند، با نهایت تعجّب می گویند منظور از رییس جهانیان، همان شیطان است که مردم را به گناه ملزم می سازد و گواه این مطلب این است که حضرت مسیح در آیه ۳۰ فرمود: رییس جهان می آید و در من حصّه ای ندارد یعنی بر مسیح غلبه نمی کند. این تفسیر جز یک فکر شیطانی چیزی نیست; زیرا به فرض این که یک چنین رییس جهانیان مردم را به گناه ملزم می سازد، چگونه به صدق و انصاف الزام می نماید؟