نمونه هايي از تحريف ها در مسيحيت
1- انحراف از توحيد
اناجيل همنوا (متي، مرقس، لوقا) سعي در بيان سيره و موعظه هاي حضرت عيسي (ع) داشته، تأكيدي بر الوهيت آن حضرت ندارند; به عنوان مثال، انجيل متي عيسي (ع) را موساي جديد معرفي مي كند كه شريعت تازه اي آورده است; و اگر از او تعبير به پسر خدا مي كنند به دليل سنتي است كه از يهوديت به ارث برده اند. از ديدگاه اناجيل هم نوا، لقب پسرخدا، به عيسي (ع) اختصاص ندارد و تمام مؤمنان، فرزندان خداوند هستند; چنان كه در انجيل متي به نقل از عيسي (ع) مي گويد: «خوشا به حال آنان كه براي برقراري صلح در ميان مردم مي كوشند; زيرا ايشان فرزندان خدا ناميده خواهند شد.»
همچنين نقل مي كند كه آن حضرت به شاگردان خود تعليم داد تا در دعاهاي خويش خدا را پدر آسماني بخوانند. لكن پولس از اين امر سوء استفاده كرده، براي عيسي (ع) مقام الوهيت قائل شد و آن حضرت را هم ذات خداوند شمرد. وي در نامه اي به مسيحيان روم مي نويسد: «عيسي، با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت كرد كه فرزند نيرومند خدا و داراي ذات مقدس الهي است.» و در جاي ديگر اعلام كرد كه مسيح چهره ديدني خداي ناديدني است. او فرزند خداست و بر تمام موجودات برتري دارد و در واقع تمام هستي به وسيله عيسي مسيح به وجود آمد. بنابراين، وي نه تنها توحيد ذاتي بلكه توحيد در خالقيت و توحيد در ربوبيت را انكار كرد و تثليثي را پايه گذاري كرد كه در اوايل قرن چهارم در شوراي نيقيه به عنوان اعتقاد مسيحيان تصويب شد و اعلام كردند كه مسيح، پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولود كه از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خداي حقيقي از خداي حقيقي، كه مولود است نه مخلوق از يك ذات يا پدر…. لعنت باد بر كساني كه مي گويند زماني بود كه او وجود نداشت و يا اين كه پيش از آن كه وجود يابد، نبود، يا آن كه از نيستي به وجود آمد، و بر كساني كه اقرار مي كنند وي از ذات يا جنس ديگري است، يا آن كه پسر خدا خلق شده يا قابل تغيير و تبديل است.