زن از دیدگاه نیچه:
نگاه نیچه به زن نیز یک دیدگاه سطحی و ضد ارزشی است. مثلاً میگوید: «زن را ژرف میانگارند. چرا؟ برای آن که هرگز به درون او نمیتوان دست یافت. اما واقعیت آن است که زن حتی سطحی هم نیست».[1] و یا میگوید مرد را برای جنگیدن باید پرورد و زن را برای دوباره نیرو گرفتن جنگ آوران، جنگآور میوه بسیار شیرین دوست نمیدارد، از این رو دوستدار زن است. نگاه وی به زن یک نگاه ابزاری است و نه موجودی در راستای تکامل: «همه چیز زن معماست و همه چیزش را، یک راه گشودن است که نامش آبستنی است و یا میگوید: به سراغ زن میروی؟ تازیانه را فراموش مکن»[2] به اعتقاد نیچه چهان هستی نه نظمی دارد و نه غایت و واقعیت.
به این معنا باورهای ما خالی از حقیت و ارزشند. «اعتقاد چیست؟[3] چه سال بوجود میآید؟ هر اعتقادی حقیقت انگاشتن چیزی است. خیلی ساده، جهان حقیقی وجود ندارد». حقیقت از منظر او مانند طرح یک هنرمند و شاعر است که در پس این ظاهر و پدیده حقیقتی وجود ندارد. «اگر از ارتفاعی درست بنگریم، همه چیزها سرانجام به هم میرسد. اندیشههای فیلسوف، کار هنرمند و اعمال نیک».[4]
[1] . غروب بتها، فریدریش نیچه، ترجمه داریوش آشوری. قطعه 27.
[2] . چنین گفت زرتشت، فریدریش نیچه، ترجمه داریوش آشوری.
[3] .هرمنوتیک مدرن، احمدی (علیرضا).
[4] . فلسفه، معرفت و حقیقت، اثر فرید ریش نیچه، ترجمه مراد فرهادپور.