عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او می گردد. اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی، کارها، مسؤولیتها، بهره ها، پاداشها، و کیفرها همه باید متشابه و هم شکل باشد، در کارهای سخت و سنگین باید با من شریک باشی، به فراخور نیروی کارت مزد بگیری، توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی، تمام هزینه زندگی ات را خودت بر عهده بگیری، در هزینه فرزندان با من شرکت کنی، در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع کنی، به همان اندازه که من برای تو خرج می کنم تو باید برای من خرج کنی و … در این وقت است که کلاه زن پس معرکه است، زیرا زن بالطبع نیروی کار و تولیدش از مرد کمتر است و استهلاک ثروتش بیشتر، به علاوه بیماری ماهانه، ناراحتی ایام بارداری، سختی های وضع حمل و حضانت کودک شیرخوار، زن را در وضعیتی قرار می دهد که به حمایت مرد و تعهداتی کمتر و حقوقی بیشتر نیازمند است …. در نظر گرفتن وضع طبیعی و فطری زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسان ها، زن را در وضع بسیار مناسبی قرار می دهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیتش.
موضوع: "خانواده"
عشق های شهوانی ممکن است سودمند واقع گردد و آن هنگامی است که با تقوا و عفاف توام گردد. یعنی در
زمینه فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر, سوز و گدازها و فشار و سختی هایی
که بر روح وارد می شود آثار نیک و سودمندی به بار می آورد. عرفا در همین زمینه است که می گویند عشق
مجازی تبدیل به عشق حقیقی یعنی عشق به ذات احدیت می گردد.
عجیب است که بعضی از افراد نمی توانند میان «شهوت»و«رأفت» فرق بگذارند.
خیـال کرده اند که آن چیـزی که زوجیـن را به یکدیگر پیـوند می دهد منحصراً طمع و
شهوت است، حس استخدام و بهره برداری است، همان چیزی است که انسان را با
مأکولات و مشروبات و ملبوسات و مرکوبات پیوند می دهد.
اینها نمی دانند که در خلقت و طبیعت، علاوه بر خودخواهی و منفعت طلبی، علایق
دیگریهم هست. آن علایق ناشی از خودخواهی نیست، از علاقه مستقیم به غیر
ناشی می شود. آن علایق است که منشأ فداکاریها و گذشتها و رنج خود را راحت غیر
خواستنها واقع می شوند. آن علایق است که نمایش دهنده انسانیت انسان است.
بلکه قسمتی از آنها یعنی در حدودی که به جفت و فرزند مربوط است در حیوانات نیز
دیده می شود.
این افـراد گمـان کـرده اند که مـرد بـه زن همیشه به آن چشم نگـاه می کرده و می
کند . یعنی فقط شهوت است که آن دو را به یکدیگر پیوند می دهد . در صورتی که
پیوندی بالاتر از شهوت هست که پایه وحدت زوجین را تشکیل می دهد. آن همان
چیزی است که قرآن کریم از آن به نامهای «مودت و رحمت» یاد کرده است.
جان عالم بر لب آمد اي خدا مهدي نيامد
چشم عالم پر زخون شد اي خدا مهدي نيامد
هر چه گفتم يا ابن طاها يا ابن ياسين يا ابن احمد
العجل ياابن العلي المرتضي مهدي نيامد
العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا
هر چه گفتم يا مغيث الشيعه نشنيدم جوابي
هر چه گفتم يا معز الاوليا مهدي نيامد
دين ما ايمان ما اميد ما هستي عالم
صاحب ما و ولي عصر ما مهدي نيامد
العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا العجل مولا مولا مولا
علی اکبر، گل رعنای حسین است
علی اکبر، گل بوستان حسین است
زاده ی لیلا و شبه پیامبر
محدث، موذن، جان حسین است
تمام هستی لیلا ، اکبر آمد
آینه جمال نبی ، اکبر آمد
همه انگشت بدهان از حسن یوسف
نبی خدا ، یکجا در اکبر آمد
جمال نبی در اکبر ظاهر شد
کمال نبی در اکبر ظاهر شد
همه حسن و خلق و جمال و کمال
آیات خدا در اکبر ظاهر شد
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور می رود, در عمق روح خویش از ابتذال زن و از
تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغنا و بی اعتنائی
زن را نسبت به خود ستوده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مساله حجاب,ص65
به فرموده شهید مطهری ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن
شخصیت انسان است. بعد از ازدواج, وقتی می خواهیم کار کنیم, برای من تنها نیست؛ آن
«من» تبدیل به «ما» می شود به طوری که انسان آن اندازه به سرنوشت خانواده علاقه مند
است که به سرنوشت خودش و رنج می برد تا آنها در آسایش باشند.این یک درجه از «خود»
است.
ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم
در قاب سینه ی خود عکس مدینه دارم
دارم ولایت تو ، در دل محبت تو
سر مست جام عشقم ، در شام بعثت تو .
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
بعثت نه این سرور، سرور ولایت است
مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است
خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند
احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است
خواند زبان دلم ثنای محمد(ص)
ماند خرد خیره در لقای محمد(ص)
دیده دل، جام جم به هیچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص)
عید مبعث بر همگان مبارک
یکی از مسلمات دین اسلام این است که مرد حقی نسبت به مال زن و کار او ندارد؛ نه می
تواند به او فرمان دهد که برای من فلان کار را بکن و اگر زن کاری کرد که به موجب آن کار
ثروتی به او تعلق می گیرد, مرد حق ندارد که بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند, و از این
جهت زن و مرد وضع مساوی دارند.
ــــــــــــــــــــــــــ
منبع: 240 اصل خانوادگی در اندیشه مطهر,ص160
هرچند گرايشات افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يک سو ، و ظلم تاريخي وارد
بر زنان از سوي ديگر ، ممکن است سخن گفتن از تفاوتهاي زن و مرد را با مشکل
و قضاوت پيشيني منفي روبرو سازد ، اما حقيقت آن است که واقعيات عيني تابع
احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند ، و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمي و
بدني و هم از نظر روحي و عاطفي آنقدر روشن است که انکار آن ، همچون انکار
بديهيات است .
البته واضح است که سوء استفاده مردان از اين تفاوتهاي طبيعي و ذاتي هرگز
نمي تواند دليلي بر نفي و انکار اين تفاوتها باشد ، بلکه بر عکس ، فقط با شناخت
اين تفاوتها است که مي توان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه اي متناسب با اين
واقعيات براي زن و مرد ا قدام نمود
پس از بيان اين مقدمه اينک به بيان برخي از مهمترين ويژگي ها و تفاوت هاي
زن و مرد مي پردازيم
ويژگي ها و تفاوتهاي روحي و عاطفي
اين تفاوتها دو گونه است : کمي و کيفي . مقصود از تفاوتهاي کمي آن دسته از
ويژگيهايي است که هر يک از زن و مرد ، به دليل انسان بودن از آن برخوردارند و
از اين جهت مطلق اند و در آن تضايفي نيست . ولي در مقدار برخورداري ،
در مقام مقايسه ، يکي بيشتر و ديگري کمتر برخوردار است .
اختلاف در وجه تعقل ، حزم و دور انديشي ، محاسبه گري و امثال آن و نيز
عاطفه ، احساسات و مهرورزي مهمترين نمونه اين نوع از تفاوتها است . در
اغلب موارد ، - و نه هميشه - مردان از تعقل ، حزم و دورانديشي بيشتري
برخوردارند و متقابلا زنان از عاطفه و احساسات زيادتري بهره مندند .
و اين تفاوت - چنانکه قبلا اشارت رفت - خود آيتي از حکمت الهي است ،
چرا که در غير اين صورت نه نهاد خانواده شکل مي گرفت و نه مادري عاشقانه
فرزندش را در آغوش مي کشيد و شيره جانش را در کام او مي ريخت و نه مردي
به تدبير زندگي همت مي گماشت .
مقصود از تفاوتهاي کيفي - که بيشتر صبغه تضايفي دارند - ويژگي هايي است
که به انسان بودن زن يا مرد مربوط نمي شود ، بلکه به زن يا مرد بودن انسان
مربوط مي گردد و به همين دليل کيفيت آنچه را که مرد دارد با آنچه را که زن
دارد متفاوت است ( و نه کميت آن ) و يا آن که اصلا آنچه را که مرد دارد زن ندارد
و بالعکس .
عاليترين نمونه اين تفاوتها ، نوع احساسات هر يک از مرد و زن نسبت به ديگري
است که در اختلاف بين زن و مرد در دلربايي و دل دادگي ، حمايت خواهي
وحمايتگري تجلي مي يابد . و جالب اينجاست که دست آفرينش ، همه وسايل
دلربايي را به زن عطا کرده است چنانکه همه ي ابزار لازم براي حمايتگري را نيز
به مرد بخشيده است .