از بله برون تا شهادت
«کتابی از میان کتاب های پدرم بیرون آورد و گذاشت جلوی من و گفت: بخوانید. اگر نمی خواندم فکر می کرد، بی سوادم. البته چون دختر نواب احتشام بودم خیلی دست پایم را گم نکردم و شروع کردم به خواندن.
چند خطی که خواندم، پرسید: شما چرا اینقدر صورتتان را پوشانده اید؟ گفتم: وظیفه هر زن مسلمانی است که از مرد نامحرم خودش را بپوشاند. انگار که بخواهد امتحانم کند، گفت: اما من که با دیگران فرق دارم! گفتم: برای من فرقی ندارد. شما هم مثل دیگران نامحرم هستید. احتشام رضوی؛ رهبر قیام خراسان علیه کشف حجاب بود».
«اواخر سال 1326 ودر قم، آیت الله«محمد حجت کوه کمره ای» خطبه ی عقدمان را خواند.«نیره سادات نواب احتشام رضوی»، شد همسر سید مجتبی نواب صفوی.در طول 8سال زندگی مشترک، سید کمتر از یک سال در کنارم بود، یا در حال مسافرت و تبلیغ بود یا در زندان، یا پنهان از چشم رژیم.اگر چه سخت و عجیب، اما خوشحالم که جزءِ معدود کسانی هستم که در تمام این سال ها همراهش بودم».
«گفت: برادران فعالیت های پراکنده وشخصی فایده ی زیادی ندارد، باید برای کارها و مبارزاتمان برنامه ی منظمی داشته باشیم.«سید حسین امامی» با شور و هیجان خاصی برخاست و گفت:من به همه مقدسات قسم می خورم که برای برپایی حکومت اسلامی قیام کنم، اگر چه در این راه فدا شوم.«جان ها فدای اسلام».
سید پس از چند لحظه سکوت ادامه داد: برادران، من حضرت سیدالشهدا(ع) را در خواب دیدم که بازوبندی بردست راست من بستند. بغض گلویش را گرفت، همه با بی صبری به او نگاه می کردند، نواب برخود مسلط شد و گفت: روی آن نوشته بود،«فدائیان اسلام.»
«فریاد زد: مگر شما قرآن نخوانده اید که فرموده است:«لا تکرموا امواتکم»مردگانتان را احترام نکنید؟!
رنگ چهره ی نواب تغییر کرد و با تحکم گفت:چنین جمله ای در قرآن نیست. آقا!
«کسروی»که خیلی جا خورده بود،با شتاب گفت: ببخشید،جسارت شد،شوخی کردم!»
«برای سید نوشتم که بیماری روحی دارم، چه کنم؟ در پاسخ نوشت:گل«سخاوت»و مغز حبه ی «صبر»و برگ«فروتنی»را به ظرف«یقین»بریز و با وزنه ی «حلم»آنها را بکوب و بهم مخلوط کن. سپس آن را با آب«خوف» از خدای متعال خمیر نما، وبا جوهر«امید»رنگ بزن ودر دیگ«عدالت» بجوشان.بعد از آن در جام« رضا و توکل» صاف کن و داروی«امانت و صداقت» به آن مخلوط نما و از شکر« دوستی» آل محمد و شیعیان به مقدار کافی بر آن بریز و چاشنی«تقوا و پرهیزکاری» برآن اضافه نما و هر روز باذکر خدا در پیاله«توبه» قدری بنوش، تا بهبودی حاصل شود و کم کم پیکر انسانی ات پیدا شود.تقاضا می شود به خواندن تنها اکتفا نشود. بلکه جامه ی عمل به آن پوشانده شود».