شب آرزوهاست
باید دری برای مناجات وا شود
تا درد بی دوای گناهم دوا شود
باید کسی که نزد خدا دارد ابرو
وقت سحر به یاد دلم در دعا شود
یا الهی گشته امشب محفل عشق و دعا
ما بگوییم آرزوها را به درگاه شما
آرزوی این حقیر امشب فقط یک واژه است
کربلا و کربلا و کربلا و کربلا
چه نالم ؟ چه گویم به تو در شب آرزو
که نزدت ندارد دگر این حقیر آبرو
فقط یک کلام: جان مهدی سلامت بود
که هرگز ندارم جز این آرزو . . .
لیله الرغائب شده دل زار و مزاراست
اشک دل و نجوای شب بنده خوار است
ما هیچ نخواهیم به جز دو طلب نیک
یک : دیدن کربلا و دو: حضرت یار است . .
.