موضوعات: "معاونت فرهنگی" یا "مهارت های زندگی" یا "هر روز با شهدا" یا "دل نوشته" یا "احکام" یا "علما" یا "مشاوره" یا "اخلاق" یا "طب سنتی" یا "امام زمان (عج)" یا "اخبار حوزه" یا "زنان" یا "خاطرات تبلیغ" یا "پاسخ به شبهات"
ازدواج حساس ترین مرحله زندگی هر فردی است که همیشه باید از آن مراقبت کنید، به آن برسید و با دقت تمام مواظب باشید به بیراهه نرود. بیراهه های ازدواج گاهی بهانه های کوچکی هستند که روی هم تلنبار می شوند و رابطه شما و همسرتان را خراب می کنند. این بهانه های ریز و درشت خیلی آرام و بی خبر به زندگی شما می خزند و می توانند ریشه های زندگی تان را سست کنند. برای این که زندگی همیشه شاد و گرمی داشته باشید، به این نکات توجه کنید:
بگویید و بشنوید:
اندیشه هایتان را هر روز با هم به اشتراک بگذارید و به زندگی یکدیگر هیجان بدهید. بسیاری از مشکلات زناشویی بخاطر ارتباط ضعیف است و گاهی همسر حتی مطمئن نیست که طرف مقابلش به حرف هایش توجه می کند یا نه. بنابراین در گفتگو توجه و علاقه تان را نشان بدهید و اظهار نظر کنید. این وظیفه هر دوی شماست که در گفتگو شرکت کنید و برای حرف های یکدیگر ارزش قایل شوید.
با هم خوش بگذرانید:
راههای فعالیت های هیجان انگیز را پیدا کنید: پیاده روی، تماشای فیلم، باغچه بانی نمونه های ساده ای از سرگرمی های مشترک هستند. این فعالیت ها شناخت شما را از یکدیگر بیشتر می کند. شاید بعضی از این خوش گذرانی ها پوچ و احمقانه به نظر برسند اما آنها می توانند به شما یادآوری کنند که چقدر فعالیت های متفاوت وجود دارد که می توانید با هم از آن لذت ببرید.
در زندگی کارهایی شخصی داشته باشید:
تمام جنبه های زندگیتان را وابسته به همسرتان نکنید. سعی کنید در زندگی سرگرمی شخصی و دوستی جدا از همسرتان داشته باشید. این موضوع باعث می شود که شما شخصیتی مستقل از همسرتان را حفظ کنید و تنها با او تعریف نشوید. شما ممکن است آرزوها، انگیزه ها و علاقه های معقول و مشروعی داشته باشید که بخواهید مستقل از همسرتان در مورد آنها وقت بگذرانید. این کار باعث می شود همزمان که زندگی مشترک تان پر عاطفه و پر از وابستگی عاطفی است، جدای از همسرتان نیز شخصی مستقل باشید.
تصمیم های مهم زندگیتان را با هم بگیرید:
تصمیم گیری های مالی، برنامه ریزی در مورد بچه دار شدن و یا کارهای مربوط به کودکتان را باید با برنامه ریزی پیش ببرید. همسرتان نباید حدس بزند که شما چه برنامه های مالی دارید و نباید طوری رفتار کنید که گویی همسرتان حقی برای اظهار نظر در این مورد ندارد. بعضی مواقع تصمیم گیری های اشتباه مالی باعث جدایی می شود. شما باید در این موارد با هم بحث کنید و با هم تصمیم بگیرید و در مورد تصمیمات اشتباه هر دو با هم مسئولیت آن را قبول کنید.
دعواهای هدفمند:
نباید تصور کنید دعوا اتفاقی بد است، جر و بحث و دعوا نیز اگر با هدف باشد می تواند با نتایج مثبت باشد. شما باید بدانید تمام زوج ها با هم جر و بحث دارند، و دعوا کردن به خودی خود نشان دهنده مشکل در رابطه تان است. دو طرف باید به طور منطقی و عادلانه حد خود را در ایجاد یک درگیری بسنجد و سهم خود را در این مورد بپردازد. هیچگاه حق به جانب نباشید و جرات معذرت خواهی داشته باشید. در آخر دعوا باید بتوانید با صراحت آنچه که باعث ناراحتی تان شده را بیان کنید و راه حل مطلوبش را پیدا کنید. این شفافیت می تواند باعث پیدا کردن راه حلی بینابینی بدون دلخوری شود و حتی به برنامه ریزی برای ایجاد رابطه ای بهتر و شادتر شود.
خوبی های واقعی را ببینید:
گاهی فقط برای جلب رضایت کسی که دوستش دارید از او تعریف می کنید. اما واقعا لازم نیست به این شیوه رفتار کنید. اگر همسرتان را در یک لباس خاص زیبا می بینید از او تعریف کنید. نیازی نیست از مدل کفشی که شما اصلا نمی پسندید هم تعریف کنید. در این مواقع اگر نمی خواهید درگیری پیش بیاید فقط سکوت کنید. همین موضوع درباره اظهار نظرها و عقاید شریک زندگیتان هم وجود دارد. اگر نظرات همسرتان را نمی پسندید مجبور نیستید آنها را بپذیرید. به جای اینکار به دنبال مشترکاتتان باشید.
در هر رابطه ای ارتباط موثر ضروری است:
- صبر کنید تا زمانی که هر دو آماده گفتگو هستید فرا برسد و از موضوعاتی حرف بزنید که در آن شرایط خاص ظرفیت شنیدنش را دارید.
ـ با دقت گوش بدهید. گوش بدهید تا بهتر درک کنید. مطمئن شوید که حرف های همسرتان را به خوبی فهمیده اید و شرایطش را درک می کنید.
ـ وقتی می خواهید حرف ها و باورهای خودتان را بگویید با «من» شروع کنید. سعی نکنید خواسته هایتان را با اجبار به همسرتان القا کنید.
تفاوت های جنسیتی را بفهمید و تحسین کنید
زنان شبیه مردان نیستند و مردها ممکن است ظرافت های روحی زنان را به خوبی درک نکنند. برای اینکه در کنار همسرتان کامل شوید نیازی نیست که نیازهای همسرتان را دقیقا همانگونه که او احساس می کند درک کنید. سعی کنید از این تفاوت ها لذت ببرید. فقط کافی است کمی کنجکاو باشید. اگر کمی کنجکاوی داشته باشید از این تفاوت ها رنج نمی کشید بلکه تمام تلاشتان را می کنید تا شریک زندگیتان را بیشتر کشف کنید.
رویکردهای هوشمندانه مالی:
شما پول را برای چه می خواهید؟ بعضی ها پول بیشتر را برای احساس امنیت بیشتر میخواهند. بعضی ها پول را برای به دست آوردن ارزش و جایگاه خانوادگی و اجتماعی می خواهند. عده ای هم پول را برای رفاه می خواهند. با همسرتان حرف بزنید و رویکردتان را مشخص کنید و سعی کنید به تفاهم برسید. چون اگر دیدگاه های شما مشابه نباشند در رابطه دچار مشکل می شوید. آنهم به این دلیل که هدف های مالی متفاوتی دارید.
ادامه دارد
انجیر، قند زیادی دارد. 50 درصد انجیر خشک را قند تشکیل می دهد. همچنین منبع خوبی از پتاسیم ، منیزیم ، کلسیم ، فسفر و ویتامین های C , B , A است.
انجیر منبع غنی فیبر غذایی می باشد. لیگنین یک نوع فیبرغذایی غیرمحلول است که به مقدار زیاد در انجیر وجود دارد و نقش عمده ای در جلوگیری و رفع یبوست دارد.
انجیر منبع غنی فیبر غذایی و نیز منبع خوبی از منیزیم ، کلسیم ، فسفر و ویتامین های C , B , A است.
سایر خواص غذایی انجیر عبارتند از :
1- از انجیر می توان در رژیم های غذایی خاص مثل رژیم کم چربی ، کم سدیم ، پرفیبر ، کاهش وزن ، دیابتی و حتی رژیم غذایی مدیترانه ای استفاده کرد.
2- انجیر سدیم و چربی ندارد و مانند سایر میوه ها بدون کلسترول است.
3- 40 گرم انجیر تازه یا یک چهارم لیوان از خرد شده ی آن، معادل یک واحد میوه است.
4- 5/1 عد انجیر خشک معادل یک واحد میوه یا 15 گرم کربوهیدرات است که کربوهیدرات آن از گلوکز و فروکتوز تشکیل شده است.
5- انجیر، فیبر غذایی بالایی دارد و هر واحد آن 20 درصد نیاز روزانه را تأمین می کند که بیش از هر نوع میوه تازه یا خشک می باشد.
6- انجیر بیش از سایر میوه ها املاح دارد. 40 گرم انجیر تازه دارای 244 میلی گرم پتاسیم ( 7 درصد نیاز روزانه ) ، 53 میلی گرم کلسیم ( 6 درصد نیاز روزانه ) و 2/1 میلی گرم آهن ( 6 درصد نیاز روزانه ) می باشد.
خواص درمانی انجیر
انجیر از نظر طب قدیم ایران ، گرم و تر است .
- انجیر تعرق بدن را زیاد می كند .
- ادرار آور است . اگر ترشح ادرار كم باشد ،خوردن انجیر باعث ازدیاد آن می شود .
- حرارت بدن را كاهش می دهد .
- چاق كننده است و برای آنهایی كه می خواهند وزن اضافه كنند بسیار مفید است . بدین منظور می توان آن را با شیر مخلوط كرد و در بین غذاها خورد.
- انجیر ( تازه یا خشک ) یبوست را برطرف می كند و یكی از بهترین میوه ها برای تمیز كردن روده بزرگ و رفع یبوست است . در قدیم برای از بین بردن یبوست از شربت انجیر استفاده می كردند .
- برای درمان ناراحتی های سینه حدود 20 گرم از خرما ، عناب ، انجیر خشك و مویز را با هم مخلوط كرده و آسیاب می کنند. سپس این پودر را با یك لیتر آب می جوشانند تا حجم آن به نصف برسد . از این جوشانده می توان به مقدار سه فنجان در روز مصرف نمود .
- جوشانده انجیر خشك درمان كننده التهاب مجاری دستگاه تنفسی ، كلیه ، ذات الریه ، ذات الجنب ، سرخك ،مخملك و آبله می باشد .
- جوشانده غلیظ انجیر خشک برای رفع سرماخوردگی بسیار مفید است و غرغره کردن آن گلودرد را برطرف می کند.
- بنای ازدواجم با مصطفی عشق او به ولایت بود، دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمات و
روزمرگی بیرون بیاورد، همین مبانی بود که مهریهام را با بقیه مهریهها متفاوت کرده بود.مهریهام قرآن
کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهلبیت(ع) و اسلام هدایت کند، اولین عقد در شهر
صور(لبنان) بود که عروس چنین مهریهای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریهاش نداشت.
استفاده از بوی خوش یکی از رموز محبوبیت در میان مردم است رسول خاتم
(صلی الله علیه واله) در این زمینه می فرماید:گلاب زدن بر آبرو [و محبوبیت] می
افزاید در جای دیگر می فرماید :
گلاب بر روی ریختن آبرو را زیاد می کند و پریشانی را برطرف می نماید .
- در میان ایرانیان پخش کردن گلاب در مراسم عزاداری که به احتمال زیاد ملهم از
فرمایش پیامبر اکرم است مرسوم بوده است. - مالک جهنی روایت کرده است که گلی را به حضرت امام جعفر صادق (ع) دادم
ایشان گرفتند و بر هر دو دیده گذاشتند پس فرمودند که: هر که گلی را بگیرد و
ببوید و بر دیده ها بگذارد و بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» هنوز بر
زمین نگذاشته باشد که گناهانش آمرزیده شود.(مکارم الاخلاق,ص41) - از جمله مواردی که با کاروان اباعبدالله الحسین(ع)به سوی کربلا حمل می شد
عطر و گلاب بود. - رسول خدا از غالیه که ترکیبی از مشک و عنبر و زعفران بود برای خوش بو کردن
خود استفاده می کردند.
700 بسيجي در مقابل هزاران عراقي
خاطره ای از صیاد شیرازی
خواب از سرم پريد، خدا را شكر كردم. همه اين اتفاقهاي بيست و چند روز يك طرف و اين دو ساعت
يك طرف. ساعت 5/6 يا 7 صبح بود كه به ما خبر دادند رسيديم به اروند. دشمن آن قدر غافلگير شده بود
كه بالگردش صبح زود مي خواست بيايد به خرمشهر، نمي دانست كه نيروهاي ما آن جا هستند با خيال
راحت با سقف پرواز 30 تا 0 متري داشت مي آمد كه يك بسيجي آر- پي- جي اش را مي گيرد به
سويش و آن را مي زند. مثل اين كه با يك فيلمبردار هماهنگ كرده بود و فيلمبردار هم از اين صحنه فيلم
مي گيرد كه بعدها پخش شد.
ساعت حدود 7 بود كه يك دفعه ديدم شهيد خرازي كه محل استقرارش درست چسبيده بود به خاكريز
خرمشهر، با يك هيجاني گفت كه اگر من 700، 800 نفر جور بكنم اجازه مي دهيد بزنم به خرمشهر؟
پيشنهاد كردم صبر كنيد تا بررسي كنيم. كارشناسي كرديم، دور هم نشستيم و بحث كرديم. هيچ كس نظر
مثبت نداشت، چون از لحاظ تخصصي جواب نمي داد. منطقي نبود كه اين 700 نفر را همراه با خط مان
از دست بدهيم. آمديم به او بگوييم ستاد قرارگاه كربلا مخالفت كرده، نمي دانيد با چه برخوردي به ما
انگيزه داد؛ طوري صحبت مي كرد انگار كه او فرمانده است. ديديم اصلاً نمي توانيم قانعش كنيم. من و
سردار رضايي متقاعد شديم كه همين طوري رهايشان كنيم تا ساعت 5/7 بشود، ديديم باز دادش درآمد.
آنها رفتند و بعد با ما تماس گرفتند. گفتيم چه خبر است؟ گفتند: هر چه نگاه مي كنيم عراقي ها دستها را
بالا برده اند! تازه فهميديم منظورش چه بود. منظورش اين بود كه ما 700 نفر با اين جمعيت انبوه چه
كار كنيم. گفت اگر مي شود يك بالگرد بفرستيد تا ببينيم عمق اينها كجاست. يك بالگرد فرستاديم. اي
كاش صداي آن خلبان ضبط مي شد. او از آن بالا فرياد مي زد كه تا عمق پل خرمشهر تا چشم كار
مي كند عراقي ها در خيابانها و كوچه ها همه دستهايشان بالاست!
غریب ترین پدر
برای یتیمان از مهربانی پدر ها می گویند :از اینکه اگر انها بودند نان یتیمی را به دوش نمی کشیدی
،اگر پدر بود ،آهسته صدایش می زدی و او با صدای بلند پاسخت را می داد .اگر پاهایت سست می
شود با قدرت در اغوشت می گرفت وپشت گردنش می نشاند
آن وقت تواحساس غرور میکری از اینکه مرکبی به آن بلندی وقدرت داری . در دلت فریاد شوق می
کشیدی از اینکه اینگونه در اوج هستی .فقط کافی بود انچه را می خواستی مدتی بدون وقفه نگاه
کنی دست پدر در جیب می رفت وبدون منت برایت خرج میکری .نه غصه ی نان واب داشتی نه
پشتوانه .شب ها باخیال راحت به خواب می رفتی چون میدانستی او حضور دارد .در موقع بیماری یا
زمین خوردن دلت از دست نمی رفت چون می دانستی کسی هست تا دستت ار بگیری واما در
برابر همه ی این مهربانی ها دلخوشی پدر به خنده ی تو بود به سلام ودست گشاده ات که وقتی از
در می امد بپری و در اغوشش جا خوش کنی . تمام خستگی های او در می رفت وقتی شیرین
زبانی ایت را می دید وقند در دلش آب میشد وقتی صدایش می کردی ،بابا !اما اینها را که گفتم :که
بدانی بابایی هست در میان ما دلسوز مهربان قدر تمند وفداکار زحمتکش ودعاگری هر صبح وشام
تو بابایی که برایت تا بحال هیچ چیز کم نگذاشته است،واسطه ایست برای نان سفره ات وپایه است
محکم برای زمین زیر پایت وسقفی است برای آسمانت گرمابخش روز های سردت نسیم حیات
بخش روحت وباران برای کویر دلت .
ولی تو ،این بابای مهربانت را فراموش کردی ،فکر کردی آنجا که در پیچ وتاب زندگی ،گیر کرده بودی
ودست وپا میزدی،عاقبت خودت ،خودت را نجات دادی ،غافل از اینکه او آهسته آهسته فریاد استغاثه
برایت نزد خدا سر داده بود ،آن وقت که زیر پایت خالی شد ، دست محبت او بود تو را گرفت تا غرق
نشوی .این بابای مهربان را می شناسی .
نامش اشناست ،او منتظر است که تو بیداری ش.ی چشمانت را باز کنی وبه طرفش بدوی و
مشتاقانهصدایش کنی بابا!….
آن وقت با صدای خودت ،توانسته اس ،تا حدودی ،دریای داغ دلشرا نسیمی خنک باشی . پس درهر
جا که هستی آهسته صدایش کن او همین نزدیکی هاست . می شنود واگر همه فرزندانش ،یکصدا
صدایش کنند دیگر دلش از غریبی وتنهایی نمی گیرد.
ای کاش …بابای مهربان زودتر بیای ،تا ما باعزت وافتخار دستت را بگیریم واز کوچه پس کوچه های
ظلم وستم ،استوارنه بگذریم
.اللهم عجل الولیک الفرج
گویند امام هر عصر بابای مهربانیست
روز پدر مبارک بابای مهربانم
من الله توفیق
رزمنده خرمشهری و آرزوی آزادی خرمشهر
روز سوم خرداد بود … شهر تهران حسابي درتب و تاب جنگ بود .. در هر كوي و برزن ، از بلندگو
ها صداي مارش نظامي به گوش مي رسيد … مردم در حين انجام كار هاي روزمره ، حواسشون به بلند
گو ها بود تا اگر آژير وضعيت قرمز به صدا اومد ، فوري به نزديك ترين جان پناه ها ، كه همه جا تعبيه
شده بود ، پناه ببرند . من شب قبلش پرواز بودم …. و اون روز هم ، استراحتم بود . براي انجام كاري از
پايگاه بيرون اومدم … هنوز به ميدان آزادي نرسيده بودم كه ناگهان راديو ماشين برنامه ي عادي اش رو
قطع كرد و خبر از حمله بزرگي داد ..
طبق معمول ، با شنيدن خبر حمله رزمندگان ، تصميم گرفتم به پايگاه برم . يه حسي به من مي گفت اين
يكي بايد خيلي مهم باشه … هميشه يك دست لباس پرواز و ماسك اكسيژن و … كه از ملزومات پرواز
است ، تو ماشين داشتم . وارد ميدان آزادي كه شدم ، با راه بندان طولاني برخورد نمودم .. كه بيشتر به
خاطر تردد آمبولانس هاي حامل مجروحين جنگي از فرودگاه بود .. با مشاهده آمبولانس ها ديگه صد در
صد مطمئن شدم مربوط به همين حمله اي است كه راديو اعلام كرد .
ديدم اگه صبر كنم ، حالا حالا ها راه باز نميشه .. به ناچار به گشت راهنمايي و رانندگي كه در ضلع
جنوبي ميدان ايستاده بود مراجعه كردم و به افسري كه اونجا بود ، خودم رو معرفي نموده ، خواهش
كردم يه جوري منو از اين مهلكه نجات بده تا به پايگاه برسم . افسر جوان كه هنوز هم اسمش رو به
خاطر دارم .. سروان عالي نسب ( نام آدم هاي خوب هيچ گاه از ذهنم پاك نميشه ) ، با كمال ميل موافقت
كرده و همانند اسكورد تشريفات ( نمرديم و يه بار مثل از ما بهترون اسكورت شديم !!) راه رو برام باز
كرد …
جنب و جوش عجيبي تو خط پرواز سي -۱۳۰ به چشم مي خورد … معمولآ هر وقت حمله اي صورت
مي گرفت ، اين جا همه چيز بهم مي ريخت .. همه عجله داشتند .. سرشيفت اون روز رضا مسيبي بود
با وجودي كه ذاتآ آدم خونسردي است ، ولي به خاطر فراواني پرواز هاي جنگي و كمبود نفرات شيفت
، حسابي آشفته و عصبي بود . با ديدن من ، چشمانش برقي زد و با خوشحالي پرسيد : بهروز
اومدي بريپرواز ؟؟ من هم كه با او شوخي داشتم گفتم …. نه رضا جون ، اومدم يه قل دو قل
بازي كنم …. ومتعاقب آن به سوي اولين طياره اي كه قرار بود اعزام بشه رفتم ..
فرودگاه اهواز كه واقعآ در اون ايام به بيمارستان صحرايي تبديل شده بود ، حسابي شلوغ بود … گروه
امداد گران و ستاد تخليه با نظم خاصي مجروحين را از هلي كوپتر هاي هوانيروز ( دوست ندارم بگم ب
الگرد … مگه زوره ؟!!) كه از خط مقدم مي آوردند ، تخليه كرده و بعد از مداواي اوليه ، تفكيك گرديده
و هر يك از زخمي ها با پرونده اي بر روي سينه ، به درون سي -۱۳۰ ها انتقال مي يافتند . حالا مجسم
كنيد گرماي طاقت فرساي اهواز … آواي ناله مجروحين …. صداي غرش موتور هواپيما ها ( كه من
يكي ، هنوز هم عاشق اين اصوات هستم !) ، فرياد امداد گران كه خستگي و عرق از چهره شان نمايان
بود .. چه وضعي رو به وجود آورده بود .
اون ايام رسم بود كه روي زمين، به ما نمي گفتند مجروحين را به كدام شهر و ديار ببريم . طفلكي ها حق
داشتند كه نگن .. چون بقدري آدم هاي راحت طلبي چون من ، چونه مي زديم كه اين طياره رو بفرستين
تهران ..!! كه اون ها از كار و زندگي مي موندن …. براي همين به محض اين كه اوج مي گرفتيم ، از
طريق برج مراقبت پرواز به ما اعلام مي شد كه مقصدمون كجاست . و آن بنده خدا هاي زخمي رو كجا
ببريم .. خلاصه اين كه…. اون روز فهميدم حمله با نام بيت المقدس و براي باز پس گيري خرمشهر
از چنگال دشمنان بعثي آغاز شده است ..
به ما اغلام شد كه طياره آماده است … مقصد نا معلوم !! همين كه اومدم از پله هاي هواپيما بالا برم
، ديدم بيچاره مركب آهنين تا خرخره پر از مجروح جنگي است .. كه به صورت افقي بر روي برانكارد
هاي هواپيما قرار گرفته اند … همين كه بالا اومدم … اولين مجروح كه چهره ي آفتاب سوخته اي داشت
و معلوم بود از بچه هاي بومي منطقه خرمشهر است ، با لهجه شيرين جنوبي اش كه مملو از درد گلوله
بود ، مچ دستم رو گرفت …. فكر كردم آب مي خواهد … آخه مي دونيد كساني كه تير مي خورند ، يا
خون ريزي دارن ، بد جوري تشنه مي شوند…. . آقايون اطباء هم به ما سفارش كرده بودند مطلقآ آب
يا مايعات به اون ها نديم …… با حالت زاري كه داشت پرسيد : برادر راديو گوش كردي ..؟ تعجب
كردم .. فكر كردم بر اثر خون ريزي هذيون مي گه … ولي باز دلم نيامد سر كارش بذارم .. با مهربوني
گفتم : راديو براي چي ؟؟ گفت : مي خوام بدونم خرمشهر بالاخره آزاد شد يا نه ..؟ ( به شرفم قسم
الان كه مي نويسم ، چشم هام پر از اشگه .. ) ، تازه دوزاري ام افتاد كه او چي مي خواد … گفتم
خبر ندارم .. ولي اگه مي شد حتمآ ما متوجه مي شديم ..
با همون حالش كه دستم رو محكم گرفته بود ، گفت : يه قول به من مي دي ؟؟ گفتم بگو عزيزم …. گفت
قول بده كه اگه خرمشهر آزاد شد ، به من خبر بدي .. گفتم حتمآ مطمئن باش.. لبخند كم جوني زد و
دستم رو ول كرد … وقتي اوج اوليه را گرفتيم ، مقصد ما شهر تبريز اعلام شد … تو هوا به خاطر
خواهش اون پسر سيه چرده ، علي رغم اين كه كار زياد داشتم ، ولي مرتب به راديو گوش مي دادم …..
راديو مرتب از حمله بزرگ حرف مي زد … مارش نظامي و سرود هاي ميهني …. كم كم شهر تبريز
از بالا ديده مي شد … در حال كم كردن ارتفاع بوديم كه در يك لحظه راديو برنامه هايش را قطع
كرد … گوينده در حالي كه صداش از هيجان مي لرزيد …. اعلام كرد ..
توجه كنيد …. هم ميهنان عزيز توجه فرماييد ،هم اكنون به خواست خداوند متعال … شهر خرمشهر
آزاد شد .. خونين شهر آزاد شد و … خيلي خوشحال شدم … نمي دانم دقيقآ چقدر از اعلام اين خبر
گذشتهبود كه به شهر تبريز رسيديم … فوري پياده شدم تا اين خبر خوش را به آن رزمنده چشم
انتظار بدهم ..به محض اين كه بالاي سرش رسيدم … ديدم در خواب عميقي فرو رفته .. چهره اش
ديگر خسته ودرناك به نظر نمي رسه … تكانش دادم …. برادر …. برادر … بهيار پرواز با اندوه
گفت : جنابسروان او همين چند دقيقه پيش تمام كرد …
نميدونم فهميد كه شهرش آزاد شده يا نه …؟ ولي مطمئن هستم روح او هم با خرمشهر آزاد شد ….
۲۵ سال از آن روز گذشته …. هر وقت يادم مياد .. از ته دل گريه مي كنم .. روحش شاد .
انتخابات ازدیدگاه حضرت امام خمینی (ره)
۱) حضرتعالی فرمودید که انتخابات مردم پسند باشد ، لطفاً منظور خود را بیان فرمایید؟
مردم پسند باشد ، یعنى مردم احساس بکنند به اینکه مسئله انتخابات به آنطورى که قانون
انتخابات گفته است ، به آنطورى که اسلام مى خواهد دارد عمل مى شود . عمل مال
شماست ، قانون یک ثبتى است که مى شود ، یک وظیفهاى تعیین مى کند ، لکن آنى که
مهماست در مقام عمل است ، مقام عمل جورى باشد که تطبیق بکند با قانون و مردم
راضىباشند در عمل.۱
۲) برای آنکه اسلام به معنای حقیقی اجرا شود ، چه باید کرد؟
اشخاصى که متعهد هستند ، اشخاصى که سالم هستند ، اشخاصى که بصیرت دارند و
هیچ انحراف ندارند و در صراط مستقیم انسانیت هستند به مجالس و مجلس شورا
بفرستیم تا اینکه انشاءالله اسلام به آن معنایى که هست ، اسلام به این حقیقتى که هست
، در ایران پیاده بشود .۲
۳) در مورد نقش و اهمیت انتخابات ما را راهنمایی فرمایید؟
گمان نمیکنم که نقش و اهمیت انتخابات و مجلس شوراى اسلامى بر کسى پوشیده باشد.
بحمدالله هر چه از عمر با برکت انقلاب شکوهمند اسلامى ما مىگذرد ، مردم مسلمان و
متعهد کشورمان به اهمیت حضور و نقش تعیین کننده خود در تمامى صحنههاى انقلاب
آشناتر مىشوند و راز دوام و بقا و استحکام قیام الهى خود را بهتر کشف مىنمایند .۳
۴) چرا حضرتعالی برای انتخابات مجلس حساسیت و ارزش ویژه ای قائل هستید؟
وقتى اشخاص صالح در یک مجلسى رفتند ، دولت صالح بپا شد ، رئیس جمهور صالح
شد ، این مخالف مصلحت مملکت عمل نخواهد کرد .۴
مجلس است که اساس یک کشور را به صلاح مىکشد یا اساس یک مجلس را رو به
فساد مىبرد .۵
۵) علت تأکید حضرتعالی بر هوشیاری امت اسلامی و خصوصاً جوانان در امر انتخابات چیست؟
خوف آن دارم که تبلیغات براى اشخاص که به اسلام و جمهورى اسلامى اعتقاد ندارند
و اعمال و گفتار آنان در این یک سال شاهد آن است و اکنون براى راه پیدا کردن به مجلس
و براى کارشکنى و جنجال در محیط مقدس مجلس شوراى اسلامى ، خود را هوادار
اسلام و مسلمانان جا مىزنند ، در قشرى از ملت و جوانان پاکدل تأثیر کند و آراء
مقدس خود را به کسانى دهند که به نفع اجانب ، با اسلام و جمهورى اسلامى مخالفت
اساسى دارند .۶
۶) مسئولیت شرکت در انتخابات متوجه چه کسانی است؟
مسؤولیت همه طبقات دارند ، مراجع مسؤولند ، علما مسؤولند ، ائمه جماعت مسؤولند
، خطبا مسؤولند ، تجار مسؤولند ، بازرگانان مسؤولند ، دانشگاهىها مسؤولند ، طلاب
علوم دینیه مسؤولند ، کارگرها مسوولند ، همه مسؤولند ، تمام قشرهاى مملکت مسؤولند .۷
۷) آیا تعداد آراء مهم است یا در حد کفایت بسنده می کند؟
شما اگر چنانچه سطح رأیتان از زمان سابق خداى نخواسته کمتر بشود بوقهاى تبلیغاتى
خارج و شکست خوردههاى فرارى به خارج خواهند گفت که ایران از اسلام رو برگردانده
و از جمهورى اسلامى رو برگردانده است و این تبلیغ در همه جا خواهد شد این ممکن
استدر دنیا پایههاى این جمهورى را سست کند و این یک تکلیفى است که ما نگذاریم
این نهضت و این انقلاب سست بشود تا آنکه به آن پیروزى نهایى برسد و اسلام و
احکام قرآن به همه معنا در این کشور پیاده بشود .۸
۸ ) درحال حاضر گروهها و احزاب فضای جامعه را پر کرده اند به گونه ای که گویی مردمی که وابسته به احزاب نیستند هیچ نقشی در انتخابات ندارند . نظر حضرتعالی چیست؟
همانطورى که مکرر من عرض کردهام و سایرین هم گفتهاند انتخابات در انحصار هیچ
کس نیست ، نه در انحصار روحانیین است ، نه در انحصار احزاب است ، نه در انحصار
گروههاست انتخابات مال همه مردم است . مردم سرنوشت خودشان دست خودشان
است و انتخابات براى تحصیل سرنوشت شما ملت است.۹
۱- صحیفه نور ج ۱۸ ص۲۵۲
۲- صحیفه نور ج ۵ ص ۲۶۷
۳- صحیفه نور ج ۲۰ ص ۱۹۳
۴- صحیفه نور ج ۴ ص ۱۲۱
۵- صحیفه نور ج ۱۸ ص ۳
۶- صحیفه نور ج ۱۲ ص ۳
۷- صحیفه نور ج ۱۲ ص ۷
۸- صحیفه نور ج ۱۵ ص ۱۶۹
۹- صحیفه نور ج ۱۸ ص ۲۴۵
آیتالله جوادی گفت: همه ما باید مواظب حرف زدنمان باشیم، هر زمان که باشد، چه فصل انتخابات و
چه غیر فصل انتخابات؛ ما بالأخره این کشور را باید با هم بسازیم، خطر الآن زیر گوش ماست.
آیت الله جوادی آملی در ادامه سلسه مباحث درس تفسیر خود که در محل مسجد اعظم برگزار میشود
به تفسیر آیاتی از سوره مبارکه احزاب پرداخت. وی در این جلسه به موضوع انتخابات پیش رو اشاره
کرده گفت: همه ما باید مواظب حرف زدنمان باشیم، هر زمان که باشد، چه فصل انتخابات و چه غیر
فصل انتخابات؛ چون گفتند زبان «قلیل الجِرم» است و «کثیر الجُرم»، ما بالأخره این کشور را باید با
هم بسازیم، خطر الآن زیر گوش ماست.
آیتالله جوادی آملی با توصیه به کاندیداهای ریاست جمهوری، درست حرف زدن و حرف درست زدن
را به آنان توصیه کرده بیان داشت:ما ـ خدای ناکرده ـ احترام به یکدیگر را حفظ نکنیم که درست
نیست، ما حرفی داریم میتوانیم عالمانه بزنیم، خداوند فرمود مؤمنین درست حرف بزنند و حرفِ درست
بزنند، اگر اشکالی هست آدم عالمانه میتواند بگوید، چه داعی داریم یکدیگر را برنجانیم، این سفارش
خداست؛ فرمود محترمانه با یکدیگر سخن بگویید.
وی خاطرنشان کرد: اگر واقعاً اشکالی است آدم میتواند محترمانه بگوید، اگر استدلالی دارد آدم میتواند
محترمانه بگوید، که امیدواریم ـ انشاءالله ـ به برکت روح مطهر امام راحل و خونهای پاک شهدا به
بهترین وجه امور کشور پیش برود.