استاد فاطمی نیا: یکی ار علائم ایمان الجهر به بسم الله الرحمن الرحیم است، در نماز بسم الله رو بلند گفتن، بلند گفتن نه این که داد بزند ها، جهر ضد اخفات است، یعنی با اخفات گفته نشود.[صدا جوهر داشته باشد.]
بنده در بلاد عربی زیاد دیدم شاید شما هم دیده باشید، علما اهل سنت بسم الله رو در نماز آهسته می گن بعضی هاشون هم شاید نگن. حالا این یک بحث فقهی است که ما واردش نمی شیم.
فخر رازی از علماء بزرگ سنی است، ایشون آدمی مشکک و معرکه گیر است، که هی حرف بزنه شک به وجود بیاره و جواب بده اینطور بوده است. اما با همه این مشکک بودن و معرکه گیر بودنش درمورد این بسم الله حرف خیلی خلاصه و زیبایی دارد.
این تفسیر فخر رازی که البته یک از مواردی که محققین اصلا متعرض نشدن و راه تحقیق هم بسته شده است، این است که مثل اینکه فخر رازی در وسط تفسیرش از دنیا رفته کسی نمی دونه تا کجای تفسیر مال خودشه، تحقیق هم نمی شه کرد، مگر اینکه بعد از این خدا دری باز کنه من تا حالا چیزی نفهمیدم. قدر مسلم میشود گفت لااقل دیگه ده جلد اول مال خودش باشد، احیانا در نیمه یا در ثلث آخر از دنیا رفته باشد، اما قطعا این مجلدات اول مال خودش است. که مخصوصا در جلد اول مطالبی دارد که اصلا نمیاد که این مطالب مال یک عالم سنی اون هم مثل فخر رازی باشد.
راجع به بسم الله در اونجا چند تا روایت نقل می کند که فلانی گفت ما پشت سر فلان کس نماز خوندیم، از مشاهیر اصحاب رو ایشون اسم برده که من اون ها رو اسم نمی برم، پشت فلانی نمار خوندیم بسم الله رو آهسته گفت، پشت سر فلانی .. تا می رسد به امام امیرالمومنین علیه السلام می گوید که گروهی گفتن ما پشت سر علی علیه السلام نماز خوندیم و ایشون بسم الله ها را بلند می گفت، به اینجا که می رسد می گوید:
من به این رای عمل می کنم، زیرا از رسول خدا رسیده است که حضرت فرمود:
اللهم ادر الحق معه حیث ما دار. یعنی خدایا حق را با علی بگردان، علی هر کجا باشد حق هم همان جا باشد. پس من فهمیدم بسم الله را بلند گفتن حق است. و بعد می گوید: و من اقتدا بعلی فی دینه فقد استمسك بالعروة الوثقي.
اصلا شما تعجب کنید، آدم این کتاب را ببیند و نفهمد که مال فخر رازی است، فکر می کند که یک شیعه اثنی عشری این کتاب را نوشته است. که می گوید: هر کس در دینش اقتدا کند به علی علیه السلام او به عروه الوثقی (یعنی به جایگاه محکمی) چند زده است.
اما حالا یک نکته عرفانی بگویم ، ما یک وقتی خدمت آیت الله آقای بهاالدینی رضوان الله علیه بودیم سفره شام آورده بودند، هنوز همه جمع نشده بودند، یک دو سه کلمه ای ما از خدمت آقا استفاده کردیم، آقای بهاالدینی رسمش بر این بود در قالب جمله های کوتاه حرف زیادی می زد، سر سفره صحبت از بسم الله شد که علماء تسنن بعضی هاشون بسم الله نمی گن اصلا، حالا آهسته می گن یک بحثیه بعضی هاشون اصلا نمی گن، حتی من دیدم خطیب در خطبه می ره رو منبر می شینه می گه الحمد لله رب العالمین حالا بسم الله دیگه چه گناهی کرده خدا می دونه!
ایشون یک نکته عرفانی فرمودن که حالا من جنبه فقهیش را نمی خواهم بگویم، خب ایشون یک مجتهد بود، ایشون می فرمود:
من تعجبم از این است که همان آدمی که بسم الله نمی گوید، اگر بخواهد آب بخورد بسم الله می گوید، صبح بخواهد در مغازه اش را باز کند بسم الله می گوید، اما چرا معراج خود را با بسم الله شروع نمی کند!
انصافا حرف بزرگی است، بابا تو می گی الصلاة معراج المومن، حالا این بسم الله شو می خوری که چی بشه؟!