2- اعتقاد به مهدویت
چنان که گفته شد، اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی داد گستر و جهانی ناگزیر به چیرگی اسلام بر تمامی ادیان و مکاتب وایدئولوژی ها و استیلا بر جباران و فرمانروایان غیر الاهی و در نهایت تأسیس حکومت جهانی می انجامد ؛ به ویژه اگر از منظر شیعی به تاریخ بنگریم، ظهورمهدی خاص و شناخته شده و در عین حال غائب از انظار و تشکیل حکومت حق و عدالت گستر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
از نظر شیعه باحذف امام علی بن ابی طالب (ع) و فرزندان او تاریخ اسلام پس از پیامبر اکرم (ص) در حوزه سیاست و حکومت به انحراف گرایید. این انحراف پیامدهای منفی متعددی در پی داشت که محرومیت جامعه از رهبری معنوی و آسمانی یکی از آن ها به شمار می آید. شیعیان منتظرند واپسین بازمانده امامان معصوم (ع) ظهور کند و تاریخ اسلام و در نهایت تاریخ انسان را به مسیر طبیعی حق و الاهی اش باز گرداند. در آن صورت، اسلام عزیز و مسلط می شود و مسلمانان بر جهان چیره می گردند.
طبق این تفسیر تشکیل حکومت واحد جهانی اسلامی اجتناب ناپذیر خواهد بود. در منابع روایی اسلامی و به ویژه شیعی، ازخصوصیات و اختیارات و عملکردهایی یاد شده است که جز با تشکیل حکومت واحد جهانی محقق نخواهد شد. از جمله گفته شده است که مهدی (ع) ستم را بر می اندازد. و عدالت و دین حق را در سطح جهان برای همیشه مستقر می سازد.
در برخی روایات نیز از اختیارات و قدرت و امکانات مطلق و جهانی امام غائب یاد شده است ؛ اختیارات و امکاناتی که عملاً جز با چیرگی بر جهان و تشکیل حکومت مقتدر جهانی به دست نمی آید، برای مثال امام باقر (ع) می فرماید: «قائم ما با در انداختن بیم و هراس در دل ستمگران یاری می شود با پشتیبانی و حمایت از جانب خداوند تأیید می گردد.
زمین برایش خاضع و تسلیم می شود، گنج ها و خزائن برایش آشکار و نمایان می شود. حکومت او شرق و غرب عالم را فرامی گیرد. خداوند به وسیله او دینش را بر تمام ادیان چیرگی می بخشد ؛ هر چند مشرکان که کراهت داشته باشند. در زمین خرابی و ویرانی نمی ماند مگر آن که او آن ها را آباد کند و عیسی بن مریم (ع) از آسمان فرود آید و پشت سرش نماز می گزارد.»
با توجه به این نوع روایات هرگز تردیدی نخواهد ماند که حکومت حضرت مهدی (ع) تمام گستره زمین را فرا خواهد گرفت. با روشن شدن ایده حکومت جهانی در مباحث مهدویت، نسبت آن با نظریه های امروزین جهانی شدن و جهانی سازی تا حدود زیادی آشکار می شود.
با سلام
وقتی به کسی می گوییم دین دار،متدین و علاقه مند به اسلام است؛چه چیزی به ذهنمان خطور میکند؟؟
که او اهل نماز و روزه و…احیانا اهل هيئت است و به زیارت کربلا و… و ظواهرش هم، ظواهر دینی است؛ حجابی، محاسنی،تسبیحی و انگشتری و یکم بیشتر عمیق می شویم میگوییم مستحباتی را هم در زندگی اش رعایت میکند!!!!
حال؛ تاکنون به ذهنمان خطور کرده که منظور از دیندار؛کسی است که از حاکم اسلامی بیشتر حمایت میکند،اطاعت میکند!
یا اینکه این تصور از دینداری یک مسئله اجتماعی،سیاسی است؟
و فرهنگ دینی ما،فرهنگی فردی است!؟
حضرت علی علیه السلام در خطبه ۲۱۶ میفرماید:
بالاترین حقی که خدا برای انسانی بر انسان دیگر قرار داده حق رهبر جامعه بر مردم و نیزحق مردم بر رهبر است.
یعنی این نوع نگرش جزء دین است بلکه بالاترین رکن دین است.
یا علی علیه السلام