در وصف نور خدا زینب کبری (سلام الله علیها) چه می توان گفت و نوشت؟!
از بانوی بانوان و از ستارۀ درخشان امیرمؤمنان و میوۀ دل کوثر یزدان، همان بانویی که عقل ها را حیران کرده و دل ها را شیفته و سرگردان خود نموده است،
همان وجود مقدّسی که نور چشمان پیغمبر خداست، دختر فاطمۀ زهراست و مایۀ افتخار و زینت علی مرتضاست،
او که آئینۀ صبر خداست و جلوه ای از سینۀ آسمانی محمّد مصطفاست، همان سینه ای که خدا در وصفش فرموده است: (ألم نشرح لک صدرک) این چشمه ای از آن دریاست، این نمونه ای از آن پهناست، این یک صفحه از دفتر دل احمد است تا اسوۀ حسنۀ عالمیان باشد و با یک قطره از بارانش حلم و صبر را به تمام جهانیان بباراند و به سینه های پریشان آرامش بخشد
او آمده است تا دیگر هیچ مادر مرده ای از غم مادر دق نکند! او آمده است تا دیگر هیچ یتیمی در فراق پدر خودکشی نکند! او آمده است تا دیگر هیچ برادر مرده ای ناسپاسی نکند! او آمده است تا دیگر هیچ فرزند مرده ای ناامید نشود! او آمده است تا دیگر هیچ مصیبت دیده ای خود را نبازد و از بندگی خدا خارج نشود، او آمده است تا حجّت صبر خدا باشد!
او آمده است تا اگر به کسی بلایی رسید با گفتن یک «یا زینب» دلش آرام شود و غمهایش از یاد برود و قلب خسته اش جانی دوباره بگیرد. او آمده است تا هیچ زنی نگوید که من نمی توانم یار امام زمانم باشم، او آمده است تا هیچ مردی نگوید پشتم از بار مصیبت خم شده است! او آمده است تا هیچ احدی نگوید نمی شود از جان خود و فرزندان خود در راه دین خود گذشت!
او آمده است تا همه به او بنگرند و اگر تلاطمی در فکر و راه و مسیرشان پیش آمده آن را برطرف کنند و با متانت کامل دوباره زندگی کنند.
او آمده تا به مردان خانه نشین و آن ها که راضی شدند همچون از پا افتادگان و درماندگان در خانۀ خود بمانند و برای امام و مولای خود کاری نکنند یاد دهد که حتّی یک زن هم می تواند مردانه از امام زمان خویش حمایت کند، او آمده تا به ما درس ولایت بدهد، او آمده تا دل ما را زنده کند و راه یاری امام زمان علیه السلام را به ما بیاموزد، او آمده تا نمایش فدا شدن را به تصویر بکشد و او آمده تا کسی بهانه ای برای نیامدن نداشته باشد!
او زینب است! گوهر یکدانۀ آفرینش، جلوۀ فقاهت و بینش، آموزگار بندگی و امید بخش زندگی!
ما چه می توانیم بگوئیم در شأن بانویی که نظیر ندارد، اگر می شد می گفتم او دختر خداست حال که نمی توان چنین گفت پس می گویم او گوهر خداست، کوثر خداست و دختر حجّت خداست. او هم دختر امام است هم خواهر دو امام است و هم عمّه امامان است و چه زیباست که تولّدش از دو معصوم است و در شأن و مقام او باید جملۀ مرحوم مامقانی رحمه الله را گفت که فرمود:
«زینب! و ما ادراک ما زینب؟!» یعنی زینب! و تو چه می فهمی که زینب کیست!
او کسی است که امام زمانش طاقت دوری اش را نداشته، او کسی است که مایۀ آرامش دل امام زمانش بوده، او کسی است که امامان معصوم به او سلام و درود فرستاده اند و او را با عظمت ستایش کرده اند، او کسی است که محرم اسرار اهل بیت علیهم السلام است،
و یک کلام؛
او زینب است زینب، حیران به وصف او لب!…
تولّد حضرت زینب علیهاالسلام
وقتی حضرت زینب صلوات الله علیها متولّد شد گویا تمام صبر متولّد شد، سلمان فارسی برای عرض تبریک به خدمت مولایش امیرمؤمنان صلوات الله علیه آمد. با کمال تعجّب دید که مولا در سکوتی عجیب فرو رفته و اندوهناک است.
عرض کرد: آقا جان! شما را محزون نبینم! حضرت فرمود: ای سلمان! این گوهری که خدا به من داده نظیر ندارد امّا سرنوشت غمبار دخترم دلم را آتش زده است، آنگاه جریان کربلا را برای سلمان تعریف نمود…
قسمتی از کتاب امام زمان صلوات الله علیه و حضرت زینب علیها السلام نوشتۀ ابوالفضل سبزی