آدم کجای دنیا ایستادهای؟ میدانی؟
دلم برای آدم میسوزد، برای آدمی که یادش رفته است آدم است و خدا او را جانشین خودش روی زمین
کرده. دلم برای آدم میسوزد که فضایل آدمی را فراموش کرده، دلم میسوزد که خدای این آدم راههای
قرب به خودش را از کوچکترین کارها قرار داده، مثل اینکه دست پیرزنی را بگیری و از خیابان رد کنی، اما
این آدم میآید و یادش میرود راه برای رسییدن به خدایش باز است و خدایش بخیل نیست. اما او
میآید و با اسیدپاشی روی صورت دختران معصوم، بشریت را به فنا میکشد. فریاد از این آدم! ای آدم!
کجای این دنیا ایستادهای که این چنین خودت را لگدمال کرده از دست دادهای، کاش یادت نرفته بود
آدم به خودش پشت نمیکند. خودخواهی بس است، بیا به اصل خویش بازگرد، آدم باش و آدمها را
دوست داشته باش. خدایا این بشر یفسد الارض و یسفک الدماء که ملائکهات را به سؤال واداشته، خدایا
کجای دنیا ایستاده و خدایی تو را فراموش کرده است. خدایا به آدمهای روی زمین در این عصر پرخطر و
دلهره رحم کن و آنها را آدم کن، تا روبهروی ملائکهات حدّاقل شرمنده نباشند.
نویسنده: شهره شریفی، دانش آموخته و پژوهشگر مدرسه علمیه شهید مطهری