الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ (آیه26 سوره نور)
خانم ها لباس هاي تمیز را کنار لباس هاي تمیز و لباس هاي کثیف را کنار لباس هاي کثیف میگذارند.
هندسه ي عالم هم همین است.
آنهایی که پاك اندکنار پاکی ها و پاکان قرار میگیرند و آنهایی که ناپاكاند کنار ناپاکی ها و ناپاکان قرار میگیرند.
و این خودحقیقتی است که قرآن کریم از آن یاد میکند:
پس پاك بشویم تا دوستانی پاك پیداکنیم.
پاك بشویم تا کتابهاي پاك و خوبی در اختیارمان قرار بگیرد.
پاك بشویم تا شغل هاي پاك و مناسبی سر راهمان سبز شود.
پاك بشویم تا افکاري پاك و زیبا نصیبمان شود.
حجتالاسلام رنجبر
بطری وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی, خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود,
سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است،
گاهی وقتها پر میشود
از غم، از غصه،
آن هم به خاطر حرفهای دیگران؛
طعنههای دیگران، …
قرآن کریم میگوید:
هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت.
” وَکُن مِّنَ السَّاجِدِین.”
سجده کن؛ ذکر خدا بگو ;
این موجب میشود تو خالی شوی
تخلیه شوی سبک شوی؛
این نسخهای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ…….
ما قطعا میدانیم اطلاع داریم، دلت میگیرد،
به خاطر حرفهایی که میزنند؛
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ
سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن.
آیت الله بهاءالدینی فرمودند:اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند, دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید.و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود:
در درون قبر
در برزخ
در قیامت
و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند.
زمانی که استاد سر کلاس میآید تا درس را شروع کند، قبل از آن حضور و غیاب میکند، آیا اشکال شرعی دارد که من حضورم را بزنم و بروم بیرون تا کلاس بعدی شروع شود؟
خلاف، خلاف است. این را که شما بیایید حاضری را بزنید اما در کلاس شرکت نکنید وکلاس بعدی را بیایید یعنی چه؟ یعنی نیستم و اعلام میکنم هستم! این یک دروغ عملی است؛ حرام و گناه است، گاهی اوقات تخلف از مقررات دانشگاه هم هست.
حجتالاسلاموالمسلمین فلاح زاده
این که در زیارت آل یاسین به اهل بیت می گوییم شما اول و آخر هستید « انتم الاول و الاخر» یا حضرت علی می گوید :« انا الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» آیا گرفتار غلو نمیشویم و صفات خدایی را که می گوید « هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» به اهل بیت نسبت نمی دهیم.
خداوند در توصیف خود می فرماید:او اول و آخر و ظاهر و باطن است و از هر چیزی آگاه است.حدید3
توصیف خداوند به اول و آخر بودن اشاره لطیفی است به ازلیت و ابدیت او زیرا او وجودی بی انتهاست که هستی اش از درون ذات او است نه از بیرون تا پایان گیرد یا آغازی داشته باشد .بنابراین از ازل بوده و تا ابد خواهد بود .
توصیف به ظاهر و باطن نیز تعبیر دیگری از احاطه وجودی او نسبت به همه چیز است .او از همه چیز ظاهرتر است چرا که آثارش همه جا را فرا گرفته و از همه چیز مخفی تر است چون که کنه ذاتش بر کسی روشن نیست زیرا وجودی نامحدود است و ما سواه همه محدود هستند .تفسیر نمونه ج23 ص297
اگر در برخی تعابیر نسبت به اهل بیت خطاب اول و آخر و ظاهر و باطن شده است مقصود معنای دیگری غیر از آن معنایی است که در مورد خداوند به کار می رود.
مرحوم ابن شهر آشوب از حضرت علی علیه السلام روایت می کند که فرمود:من اول و آخر و باطن و ظاهر هستم و من به هر چیزی عالم هستم …
مرد اعرابی از این سخن حضرت تعجب کرد .امام در پاسخ فرمود:من اول هستم یعنی اولین نفری هستم که به پیامبر ایمان آوردم و من آخر هستم یعنی آخرین نفری هستم که به پیامبر نگاه کردم زمانی که او در لحد جای گرفته بود و من ظاهر هستم یعنی احکام و شرائع اسلام به وسیله من ظاهر می شود و من باطن هستم یعنی وجود من پر از علم است و من به همه چیز عالم هستم یعنی من عالم به هر آنچه هستم که خداوند رسولش را بر آن آگاه کرده است.مناقب ج2 ص385
یا فرمود:من اول هستم یعنی اولین مسلمان و مومن به خدا و رسولش هستم و من آخر هستم یعنی آخرین نفری هستم که پیراهن را بر جنازه مبارک پیامبر پوشاند و دفنش کرد و من ظاهر و باطن هستم یعنی تمام علوم ظاهری و باطنی نزد من است.الاختصاص ص163
اگر در زیارت آل یاسین نیز خطاب به اهل بیت می گوییم :« انتم الاول و الاخر»« شما آغاز و پایان هستید.مفاتیح نوین ص505
معنایش آن است که دین الهی به وسیله شما آغاز می گردد و به وسیله شما پایان می گیرد.دانش نامه قرآن و حدیث ، ج9 ص533
پیامبر گرامی فرمود:ای علی خداوند دین را با ما به پایان برده چنان که آن را با ما آغاز کرده است .امالی مفید ص251
حضرت علی علیه السلام فرمود:خداوند اسلام را با ما آغاز کرد و با ما به پایان می برد.الاحتجاج ج1 ص544
استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند.
اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند .
آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند.
پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت :
قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.
ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد.
آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید .
علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند .
سپس علامه امینی فرمود : قال رسول الله (صلوات الله علیه ) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه : هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .
سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند .
سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم ، بعد از کل جمع پرسید :
آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت … ؟
اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر و عمر غضبناک بود “و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.
معنی حکمت
قدماي ما معمولاً واژة حكمت را به معني فلسفه به كار مي بردند اما اين واژه دلالت گسترده تري از فلسفه داشته است . در گذشته فيلسوف به كسي گفته مي شد كه جامعِ جميعِ علوم زمان خود ( از طبيعيات تا الهيات ) بود. حكيم هم انسان خردمند و همه چيزداني بود كه علاوه بر اشراف نظري بر علوم زمان خود ، نوعي خرد عملي را هم در زندگي شخصي و اجتماعي خود نمايندگي مي كرد يعني هم حكيمانه فكر مي كرد ( از حكمت و فلسفه دنيا خبر داشت ) و هم حكيمانه عمل مي كرد و به عبارتي جامع حكمت عملي و نظري بود .
در حالي كه كلمه ي فلسفه بيشتر حامل وجهه نظري و كمتر شامل وجهه عملي حكيم مي شده است . ترجمه دقيق فارسي كلمه حكيم و حكمت “فرزانه” و “فرزانگي” است . در واقع فرزانگي هم جمع كردن بين فكر و عمل است .
واژه خرد و خردمند هم تا حدودي دلالت هاي مشابهي دارند . اما در زبان انگليسي واژة wisdom معادل حكمت و فرزانگي است . انگليسي زبان ها براي كلمة “علم” از knowledge و براي “اطلاعات” از كلمه Information استفاده مي كنند كه به ترتيب مراتب فروتر و باز هم فروتري از ( wisdom و (wiseman هستند . اطلاعات جز مجموعه اي از محفوظات اكتسابي و تقليدي نيست و علم نيز صرفاً بر وجهة نظري عقل و بر عقل نظري دلالت مي كند اما wisdomبر وجهه عملي و اخلاقي هم اشاره مي كند و wiseman نيز همان فرزانة خردمندي است كه نه تنها فكرش كه زندگي و عملش هم تابع حكمت و مصلحت است .
مالک دنیا باشید نه مملوک آن !
فردا به امروز خیلی نزدیک است و امروز به فردا خیلی دور . هرچه رفتنی دور است ؛
اما آمدنی نزدیک است . دنیا را مثل روزی که گذشت ، رفته حساب کن و قیامت و
آخرت را فردا حساب کن . امیرالمومنین علیه السلام میفرماید:
ما اقرب الغد من یوم: فردا به امروز چه نزدیک است .
مالک دنیاباشید نه مملوک آن . مالک صاحب اختیار است و اختیار خودش و ملکش دست خودش است و با ملکش
هر کار بخواهد ،می کند. اما مملوک اخیارش دست مالک است. مالک دنیا با مملوک دنیا فرق دارد.
مهدی طیب مصباح الهدی(سخنان عارفانه حاج محمد اسماعیل دولابی )،ص144)
توفیقی که نصیبم شد
همچنین شهید امینی در وصیت نامه اش می نویسد:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
انگیزه ای که باعث آمدن من به جبهه شد احساس تکلیف شرعی و اسلامی من بود. اما اینکه چگونه این توفیق نصیب من شد باید بگویم که من لایق چنین سعادتی نبودم و خدا می داند که آنچه مرا به جبهه آورد در خواستی بود که در کنار مرقد مطهر حضرت رضا سلام الله علیه از ایشان کردم و لطف و عنایت آن بزرگوار مرا به اینجا کشید و توسل جستن به ائمه اطهار علیهم السلام. توصیه ای است که من به تمام کسانی که خواهان رسیدن به این سعادت هستند و خود را آماده نمی بینند می کنم. اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید که جسد هر کجا باشد روز قیامت برانگیخته خواهد شد و اگر تاسفی هست باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت زهرا سلام الله علیهما خورده شود. توصیه می کنم شما را و هر آنکس که این وصیت نامه به او می رسد اینکه از خدا بترسند و در اعمال خود اخلاص را حفظ کنید و یاد خدا را فراموش نکنید و آگاه باشید که خداوند ناظر بر اعمال شماست و توصیه می کنم شما را به پیروی از امام و کوتاهی نکردن اجرای فرامین آن بزرگوار. سعی کنید که اعتقادات خود را در اصول و فروع قوی سازید تا در سختی ها نلغزید.
احمد امینی(امضاء)
امیدوارم در قیامت همه با هم باشیم.