اعتکاف و خلوتگه راز
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوئیم - با دوست بگوئیم که او محرم راز است
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز - دست غیب آمده بر سینه نامحرم زد
انسان اگرچه احتیاج به خلوت و تنهایی دارد تا بتواند در آن خلوت و تنهایی با خدای خود حرف بزند و با معبود خود راز و نیاز کند، رازی پنهان که با هیچ کس نمی توان گفت، جز با خداوند متعال، آن هم در یک مکان خلوت که کسی صدای ناله انسان را متوجه نشود. این خلوتگه و مکان انس با معبود در مراسم اعتکاف به انسان دست می دهد تا در یک جوی صمیمی و معنوی با خداوند گفتگو کند و از کارهای بد و گناهان خود توبه کند، از نفس اماره به خدا پناه ببرد و از خداوند متعال تقاضای عفو و بخشش کند.
در مراسم اعتکاف انسان در مدت محدود می تواند تمام توجه و هواس خود را به خدای بزرگ معطوف بدارد، از مظاهر دنیا و زندگی دور باشد، با خدای خود عهد و پیمان ببندد و از شر شیطان درون و بیرون به خدای منان پناه ببرد و در این خلوتگه راز، راز و نیاز با مبعود کند و از این راز و نیاز لذت ببرد، با سوز و گریه و ناله در شب و روز فقط به خدا متکی باشد و این را هم از لطف معبود بداند.
سوز دل، اشک روان، آه سحر، ناله شب - اینهمه از نظر لطف شما می بینم
یارب گناه اهل جهان را به ما ببخش - ما را سپس به رحمت بی منتهی ببخش
هر چند ما نه ایم سزاوار رحمتت - ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش
گفتی که مستجاب کنم گر دعا کنی - توفیق هم عطا کن و حال دعا ببخش
بگذار از آن گناه که سد ره دعاست - هم بر دعای ما اثری برملا ببخش
قصد از دعا اجابت است ورنه ما - خود کیستم که بر تو بگویم خطا ببخش
ما را شبی به باغ پر از نرگس فلک - یعنی بدین کواکب نرگس نما ببخش
یا جرم ما به داغ دل لاله عفو کن - یا بر سرشک ژاله بی دست و پا ببخش
تا بشکفد به گلشن دلها گل امید - ما را به فیض لطف نسیم صباببخش
تا همچو دیگران به نوائی مگر رسیم - ما را به سوز سینه هر بینواببخش