در طول روز تنها غذای گرم را در دانشگاه می خوردیم . شب هنگام با سالاد و میوه های ارزان قیمت سر می كردیم ، شاید باور نكنید ، چندین سال ، فصل زمستان را هر دو با یك كاپشن سر می كردیم ، من و او فقط یك كاپشن داشتیم،یك روز او كاپشن می پوشید و روز بعد من ، می پوشیدم ، اینطوری كسی متوجه مشكل مادی ما نمی شد ، جواد می گفت :
ـ نباید كسی بداند كه ما با چه مشكلاتی زندگی می كنیم .
به او می گفتم :
پدر و مادر من و تو می توانند كمكمان كنند .
او می گفت :
ـ اگر ما عادت كنیم روی پای خودمان بایستیم ، هیچ وقت كسی به خودش اجازه دخالت نمی دهد ، بنابراین كم می خوریم و گرد می خوابیم تا محتاج كسی نشویم .
بعد از دوره فوق لیسانس ، جواد در دوره دكترا قبول شد ، زندگی با همه سختیهایش برای من و او دلنشین و دوست داشتنی شده بود شبهایی كه گرسنه می ماندیم چنان بهانه برای مزاح و خنده داشتیم كه یك لحظه هم غصه دار نمی شدیم . وزن من و او در دوره امتحان به شدت پایین می آمد ، زیرا از یك سو باید تا دیر وقت برای درس خواندن بیدار می ماندیم و از طرف دیگر هیچ خوراك و تنقلاتی برای تقویت جسمی نداشتیم ، ضمناً این را هم بگویم كه ما سالی یك بار با پس انداز پولهایمان به مسافرت می رفتیم ، این مسافرت چند روز بیشتر طول نمی كشید ، ولی چنان خوش می گذشت كه تا سال بعد ، احساس كمبود روحی نمی كردیم .
سال چهارم دانشگاه ، من هم یك كار نیمه وقت پیدا كردم و وضع مالی مان بهتر شد ، اما اجاره خانه هم اضافه شد . من و شوهرم ماهی پنجاه هزار تومان درآمد داشتیم از این مبلغ بیست و پنج هزار تومان آن را بابت اجاره بها می دادیم و با بقیه آن پوشاك و خوراك و پول رفت و آمدمان را تهیه می كردیم ، در همین سال بود كه با هم به توافق رسیدیم تا پایان دوره تحصیل من ، بچه دار نشویم اما پس از پایان تحصیل در اسرع وقت بچه دار بشویم .
این توافق به قوت خود باقی ماند ، وقتی دوران شیرین تحصیل من و شوهرم به اتمام رسید ، فرزند اولمان به دنیا آمد . نام او را حدیث گذاشتیم ، دختری زیبا و شیرین زبان بود ، به وجودش افتخار می كردیم ، وضعیت كار جواد بسیار عالی شده بود ، او علاوه بر تدریس در دانشگاه، یك كار آزاد هم داشت ، من هم پس از اخذ دكترای دندانپزشكی دوره طرح را در یكی از شهرهای اطراف تهران گذراندم و سپس یك مطب در تهران باز كردم .
حاصل ده سال تلاش پیگیر من و شوهرم ، به وجود آوردن یك زندگی ایده آل و عالی بود ، سال گذشته جواد توانست مرا به مكه ببرد و به وظیفه خود در ادای مهریه من عمل كند ، او سپس از من خواست به محضر برویم و مهریه را تغییر بدهیم در محضر ، او سفر به سوریه و تدریس كامل قرآن را هم جزء مهریه من قرار داد ، جواد قرآن را به صورت زیبایی می خواند ، او خود را متعهد كرده است كه مرا با قرآن و تلاوت و معنی آن آشنا كند ، او از مدتها پیش این كار را شروع كرده است . من در حال حاضر چندین جزء قرآن را از حفظ می دانم . یك روز به جواد گفتم :
ـ قرآن را كه آموختم چه می كنی ؟
او می گفت :
ـ آن موقع شرط می كنم كه با هم نهج البلاغه را حفظ كنیم .
ـ بعد از آن چه می كنی ؟
گفت :
ـ در اوقات فراغت ، درس طلبگی می خوانیم .
به او گفتم :
چرا مهریه ام را پول و طلا نمی گذاری كه خیال خودت هم راحت باشد ؟
گفت :
ـ بهای تو به اندازه همه ی عالم است .من توان پرداخت سكه های همه ی عالم را ندارم . اما می توانم ، چیزی مشابه آن را در بعد معنوی برایت فراهم كنم .
او بهترین انسانی است كه می شناسم ، او آن قدر پاك است كه من در كنارش خوشبخت هستم و با او روز به روز خوشبخت تر می شوم.))1
غنای مالی به واسطه ی ازدواج از دو طریق ممكن است صورت گیرد .
یك عامل خود ازدواج است ، یعنی ازدواج این خاصیت را دارد كه به انسانها تمكن مالی بدهد ، حتماً می پرسید چگونه ؟ تولید ثروت در هر جایی با به كار افتادن فكر آغاز می شود ، و در یك موقعیت وقتی از یك طرف تنگناها بیشتر باشد یا اهداف بزرگتر باشد و از طرف دیگر اراده نیز برای خروج از تنگناها یا رسیدن به اهداف بزرگتر وجود داشته باشد ، این دو عامل ، باعث به كار افتادن فكر برای یافتن راه حل جهت خروج از بن بست یا رسیدن به رفاه بیشتر می شود .
اما دو عامل هستند كه در كار كرد و قوه ی تفكر ، تأثیر مثبت دارند ، یكی اینكه اهداف هر چه شیرین تر و لذت بخش تر و متعالی تر باشند اراده ی انسانها برای پرداختن به آنها بیشتر است و افزایش اراده به تحریك بیشتر فكر برای تفكر و چاره جویی كمك می كند .دیگر اینكه كارایی فكر به هنگامی كه آرامش در وجود انسان باشد افزایش می یابد یعنی قوه ی تفكر در یك وجود آرامش یافته بهتر كار می كند .
حال سخن ما در این است كه تمامی مطالبی را كه گفتیم در تولید ثروت نقش دارد در ازدواج وجود دارد ، یعنی ازدواج به خودی خود یكی از عوامل تولید ثروت است . ازدواج به دلیل اینكه یك بعد از مسائل آن ، مسائل مالی و اقتصادی است ، تنگناهایی را برای انسان ایجاد می كند و از طرف دیگر ، انسان به دلیل اینكه با ازدواج كردن یك نوع تعهد درونی و زیادی برای زندگی احساس می كند و به دلیل مسئولیتی كه برای مدیریت یك زندگی بر عهده گرفته است ، اراده زیادی نیز برای ایجاد یك رفاه نسبی در زندگی را دارد .
این دو عامل فكر انسان را برای یافتن راه حل و چاره جویی دربارة آن به كار می اندازد ، آن دو عاملی هم كه بیان كردیم در كار كرد قوه ی تفكر تأثیر مثبت دارد در ازدواج نیز وجود دارد . یعنی به دلیل اینكه تلاش در راه بهبود یك زندگی ، یك تلاش شیرین و لذت بخشی است و حتی از دیدگاه اسلام ،یك نوع جهاد به حساب می آید و كار بسیار مقدسی است از این رو مرد ارادة زیادی برای تأمین معاش خانواده در خود احساس می كند و از طرف دیگر قبلاً گفتیم كه ازدواج به دلیل خدماتی كه به انسانها ارائه می كند و بواسطه ی نیازهایی كه از انسان برطرف می كند وجود انسان را سالمتر و شاداب تر دارد و همین روحیه ی آرام تر و سالم تر نیز به قوة تفكر برای بهتر فكر كردن كمك می كند .
و مجموعه این عوامل جوان ما را كوشا تر در پرداختن به مسائل مالی و اقتصادی خانواده می كند و این جوان كوشا تر و توانا تر ، در راه استقلال مالی گام بر می دارد و پس از مدت كمی به این مهم نیز دست می یابد .
اگر به تفاوتهای بین یك متأهل با مجرد یا به تفاوتهای یك نفر در قبل و بعد از ازدواج توجه كنید این مسائل را راحت تر قبول می كنید و خواهید فهمید چرا مجردها برعكس متأهلین بیشتر وقتشان را به هدر می دهند ، كمتر كار می كنند ، دور اندیشی كمتری دارند ، ولخرجی بیشتری می كنند و ارزش پول را كمتر می دانند و نتیجتاً بیشتر خرج می كنند و كمتر پول در می آورند و خلاصه بیشتر وابسته هستند تا مستقل ، زیرا كه به واسطة تأمین مالی خانواده یا مخارج كمتر در تنگنا نیستند و به دلیل مسئولیتی كه ندارند و اهداف مالی كه برای خود قائل نیستند فكرشان را كمتر به كار می اندازند و فكری هم كه خفته بود ، تولید ندارد و وقتی هم تولید فكر نبود ، بهره ای هم نخواهد بود .
بنابراین قصه آن جوانی كه به خدمت پیامبر رسید و از فقر شكایت كرد اما پیامبر او را توصیة به ازدواج كرد هیچ جای تعجبی ندارد چرا كه خود ازدواج – جدای از هر عامل دیگری – یكی از عوامل ثروت زایی است .
اما عامل دیگر و دوم ثروت زایی و غنای زندگی ، خود خداست ، خداوند ارحم الراحمین هم ممكن است به دو طریق به هنگام ازدواج باعث ثروتمندی و غنای افراد شود . طریق اول كه ظاهری تر است و زودتر نیز به ذهن می رسد این است كه خداوند به واسطة اینكه روزی دهنده و رازق ماست و به قول بعضی ها شیر فلكه رزق در دست اوست ، بنابراین برای وسعت در رزق ، كافی است كه شیر فلكه رزق را كمی بازتر كند . آن وقت به بهانه های مختلف می بینید كه كارها سامان می گیرد و مشكلات اقتصادی كمتر و كمتر می شود .
اما علاوه بر وسعتی كه خداوند ممكن است در رزق انسانها ایجاد كند طریق دیگر غناء توسط خداوند – كه البته پنهان تر است – وسعتی است كه خداوند در روح و روحیة انسانها ایجاد می كند ، یعنی گاهاً ممكن است به یكباره وسعتی در رزق صورت نگیرد – یا خیلی كم یا به تدریج صورت گیرد – اما به واسطة وسعتی كه در روحیه و وجود افراد صورت می گیرد ، حد تحمل انسانها افزایش می یابد ، آن وقت سختی های فقر یا كمبودها را راحت تر تحمل می كنند و حتی ممكن است فقر و نداری برایشان سختی هم نداشته باشد ، یعنی این افراد از لحاظ روحی ، غنی می شوند نه از لحاظ مادی ، و ذاتاً ثروتمند می شوند نه ظاهراً ، و اگر این وسعت دوم و اخیر صورت گیرد هم شیرین تر است ، هم دائمی تر است و هم عزت بخش تر است .
فضلی كه خداوند در این آیه یاد كرده است ((یغنهم الله من فضله))((خداوند از فضل خود آنها را بی نیاز می كند)) ممكن است هم فضل مادی باشد و هم فضل معنوی ، و در ادامه آیه آمده است كه ((والله واسع علیم))((خداوند وسعت دهنده دانایی است)) یعنی بنابر علمی كه دارد و دانایی و حكمتی كه دارد برخی را با فضائل مادی ، زندگی شان را وسعت می بخشد و برخی را هم با اعطای فضائل معنوی ، وجودشان را و روحشان را وسعت می بخشد و به تبع آن نیز برای ایشان ، راحت تر و آسان تر می شود .
اگر حكایت این بخش را مجدداً در ذهن یادآوری كنید ، در خواهید یافت كه هر دو نوع وسعت در زندگی تحقق یافته ، هم وسعت در رزق – كه به تدریج صورت گرفته – و هم وسعت در روح و وجود هر دو طرف – كه به یكباره اعطا شده است – و اتفاقاً این دومی زودتر از اولی تحقق یافته و همین عامل ، زندگی را شیرین نموده است ، بنابراین به هنگام ازدواج بیشتر از اینكه از خدا می خواهید وسعتی در رزق ایجاد كند ، از او بخواهید وسعتی را نیز در روح و توان ایجاد كند كه این وسعت دومی ، انسان را ثروتمندتر و عزیزتر می كند
البته درباره عامل دوم غنا در زندگی انسان – یعنی خداوند – ما هر چه گفتیم از خداوند مایه گذاشتیم و این حرفها و سخن ها برای كسانی كه هنوز اعتقاد مستحكمی به خداوند و دست باز او در وسعت دهندگی و عنایت ویژه خداوند به ازدواج ندارند جز وعده سرخرمن چیز دیگری نیست ، از این رو توصیه هم می كنیم تا به این آیه خداوند اعتقاد كاملی پیدا نكرده اید اگر دچار فقر و تنگدستی هستید ، سریع اقدام به ازدواج نكنید ، چرا كه ممكن است اگر دو روز گرسنگی بكشید ، به زمین و زمان فحش بدهید و همان نصفه ایمانی هم كه به خدا داشته اید از بین برود .
اما اگر اعتقاد پیدا كرده اید می توانیم به شما بگوئیم كه پا شوید و حركت كنید ، از شما حركت ، از خدا هم بركت .
جوان عزیز ، مطمئناً تو هم از هزینه های ازدواج ، از بیكاری ، از شرایط بد اقتصادی جامعه هراسناكی ، خیلی ها كه اصلاً ازدواج را به دلیل همین تنگناهای اقتصادی از یاد برده اند و به خودشان قبولانده اند كه تا سالهای سال نباید درباره آن فكر كنند ، البته خیلی از آنها هم حق دارند ، اما بیشتر از آنكه تنگناهای اقتصادی جوانها را تحت فشار قرار دهد ، توقعات سطح بالای خانواده ها سختی آن را چندین برابر كرده است ، اما اگر خانواده ای یافتید كه روح قناعت گری و سازش در آن حكمفرما بود و طرف مقابلتان نیز از هر لحاظ برایتان مناسب بود ، بر خدا توكل كن و از سختی های آن هراس به دل راه مده و در نظر داشته باش قرار است ما در همین سختی ها ، آبدیده شویم و توانایی های خود را افزایش دهیم و یادمان باشد كه ((ابتدا باید دریابیم كه زندگی بدون خطر معنا ندارد و وقتی دارای قلبی نیرومند هستیم همه چیز در درجه دوم قرار دارد حتی خطرات))(الی و ایسل) و خواهرم ، اگر دیدی جوان خوبی به خواستگاریت آمد ، اما شرایط اقتصادی مناسبی ندارد زیاد بر او سخت نگیر ، تو هم بر وعده خدا توكل كن و یار و یاورش در زندگی باش ، مطمئناً شیرینی زندگی ازدواج با یك جوان خوب و خوش خلق و با ایمان از مرارتهای كم پولی ، خیلی بیشتر است . تازه به قول معروف ، در همیشه روی یك پاشنه نمی چرخد و قرار نیست همیشه در وضعیت اقتصادی نامناسب باشید باز هم به قول قدیمی ها ، جوان روزی به بغل دارد ، سنگ كه به بغل ندارد .
بر گرفته از کتاب یک انتخاب مناسب / نویسنده : محمود یزدانی